با سلام و وقت بخیر ازتون کمک میخوام ماجرای من خیلی طولانیه اما یکم خلاصهاش میشه وقتی فرزند اول 9 ماهش بود همسرم زنی رو صیغه میکنه که از خودش 10 سال بزرگتره اون زن سه ازدواج دائم ناموفق داشته که به همسرم فقط ازدواج آخرشو گفته بود صیغه 30 ساله ظاهرا شده از شوهرهای قبلیش بچه نداشته وقتی من میفهمم خیلی تلاش میکنم که همسرم ازش جدا شه هر بار به دروغ میگفت جدا شده اما فقط بیشتر پنهان کاری میکرد تا اینکه گوشی دومش و پیدا کردم اونجا زیر بار صیغه کردنش رفت به امید اینکه خانوادهش شاید کمک کنن که اون زنو کنار بزار باور نکردن و همسرم بهشون گفت من متوهمم مریضم تهمت میزنم بماند که بخاطر کار دولتی همسرم از طرف محل کار با خبر شدن و پا درمیون کردن که جدا نشیم و ازش تعهد گرفتن اونو بزاره کنار یه مدت خیلی خوب ظاهر سازی کرد که اون زن وجود نداره منم در همین حین به صورت اتفاقی باردار شدم برای بار دوم وقتی همسرم جایی رفته بود خودمو بی خبر رسوندم بهش و دیدم کنار اون زن هست با زنه دست به یقه شدم امام همسرم نزاشت حتی باهاش دعوا کنم منو گرفت به اون گفت برو وانمود هم میکرد یه غریبهست... بعد رفتم محل کار زنه پرستار بیمارستان بود گفتن صیغه شوهرته و صیغه نامه داره... بچه دومم که بدنیا اومد سی روزش بود که فهمیدم از اون زن هم بچه دار شده و بچه اون سه ماه بزرگتر از بچه منه به هر دری زدم جدا شه ازش مشاور رفتم اکثر کشورها گفتن تا همکاری همسرت نباشه کاری آزمون بر نمیاد الا اینکه فقط کمک کنیم تو آروم شی همه مشاورهها و راه حلهاشونو اجرا کردم
الان همسرم میگه من یه ساعت بیشتر نمیرم به بچه سر بزنم سر منم کلاه گذاشت من نمیدونستم اقدام به بارداری میکنه به من گفته بود تخمکها ضعیفه باردار نمیشم
من اینو برای زندگی دائم نخواستم
الان بین من و اون هرچی هست فقط بچهست بخاطر بچه میرم یه ساعت سر میزنم میام
اما تازگی فهمیدم خانوادهش دو سه ساله فهمیدن زنه رفت و آمد داره تو خونشون و مادر همسرم با اون زن در تماس
به من میگن کار پسرمون ننگه ما نگران در و همسایهای ولی از اون طرف مادر همسرم چپ و راست به اون زنگ میزنه یا اون به مادر همسرم
جالبیش اینه مادر همسرم اصلا به من زنگ نمیزنه
الان بچه من یه دختر ۷ ساله و یه دختر ۳ سالهست
بچه اونم یه دختر سه ونیم سالهست
دارم میسوزم نمیدونم چکار کنم
من سال اول حق طلاق و حضانت بچه اولم گرفتم
حضانت دومیو ندارم
نمیده
حضانت دختر دیگهش از اون زن و داده به اون زنه
ما یکسال از شروع زندگیمون گذشته بود که اون زنو صیغه کرد
حتی با من تو کوپه قطار نشوند به اسم خانم همکارم
من و همسرم و دید که اختلافی نداریم
اما همسرم برای اینکه نخ اینو بزنه یا چی مدام به من میگفت کنار من نشین با من حرف نزن خانم همکارم اینجاست زشته برو پیش اون بشین با اون خرف بزن
اینم بگم اون زن همکار شوهر من نیست اون بهیار بیمارستانه شوهرم کارمند جای دیگهست
چکار کنم دارم میمیرم از درد
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید