2794

کتک زدن شوهر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 314 بازدید

سلام سه چهار پیس وقتی شوهرم اومد خواستگاریم رفتیم حرف بزنیم گفت من همیشه با پدرومادرم زندگی میکنم جدا نمیشم ازسون اخرین پسرم گفتم‌من مشکلی ندارم مشکلیم نداشتم گفت تو روستا دور افتاده زندگی میکنیم گفت میام شهر هونه داریم الان تابستونه پاییز میریم شهر گفتم باشه منم گفتم میام خونه ی پدرم باید اجازه بدی احترامشونو بزاری بهم بی احترامی نکنی گفت نگران نباش همدیگرو قبول کردیم بابا پرس و جو کرد کسی بدشو نگفت ازدواج کردیم سه ماه همه چی خوب بود یه خواهر داشت از خودم بزرگتر ازدواج نکرده بود منم کم کم داشتم کارهای خومه و جاهای وسایلو یاد میگرفتم چیه ن وکجان ولی اخلاقاش عوض شده بو خواهرش زود بیدار میشدم وقتی کارها رو میکردم فرداش یه ساعت بعد دوباره انجام میداد وقتی من خیلی تمیز انجام میدام باهام نمی ساخت جنگ داشت مامانم یا فامیلامون وقتی زنگ میزدن با مادرش فالگوش وامیسدان چیزی نمیگفتم به باباش میگفتم بریم شهر میگفت امسال نمیریم یه ماشین داشتن مال باباش بود من فکر میکردم ماله خودشه چایی دونفر میرفتیم زنگ میزد زود بیان ماشینو بیارین ماشینو از شوهرم میگرفت همیشه دعوا بود شوهرم کار نمیکرد خلاصه بارها شوعرم میخواست جدا شه ازشون مادرش نمیزاشت تا یه روز باباش کلیدایی ماشینو ازش گرفت رفت اتاق خوابید زودفردار زود بیدار شده بود نبود رفته بود خونه خواهرش وقتی اومد گفت بیا بریم شهر خونه ی پدرت  من چون نرفته بودم حاضر شدیم وقتی رفتیم من از چیزی خبر نداشتم به پدرومادرم گفت میخوام ازشون جدا زندگی کنم کمکم میکنید همه مون تعجب کردیم پدرومادرم خیلی اصرار کردن نکن عصبانی هستی پشیمون میشی گفت نه تصمیمو گرفتم اگه نمیخواین کمکم کنین یه خومه پیدا کنم میریم بابا گشت گشت نبود تا دامادشون وخواهرش کسی که  شوهرم برام پیدا کردن رنگ زدنو گفتن بابام یه خومه داره ولی داغونع اگه میتونین درستش کنین برین اونجا وقتی رفتیم شوهرم گفت داغونه نمیخوام پولم ندارم درستش کنم بابا بهش گفت الان دیر نیست پشیمون شو نکن گغت نه پدرم گفت بعدا ابرومو نبری من کمکت میکنم درستش کنی بابام ۷۰ ملیون خرج کرد تا درست سد ۳۰ ملیونم جهزیه خرید بعد چهار ماه گفت من میرم دویاره با اونا زندگی میکنم منم به بابام گفتم به بابا ش گفت ما احمق نیستیم دیگه چیزی نگفت تا دوسال پسرم یه دنیا اومد برادرش ۱۰ سال تو روستا اومد شهر هونه اجاره کرد پدر شوهرم اومد شهر شوهرم دوباره شروع کرد برادرم خونه نداره پدرومادرم گناه دارن میرم دوباره لا اونا زندگی میکنم ۶ ماه گذشت منو کتک میرد فحش میداد چون من بعد چهار سال ب نمیکردم تا خسته شدم از. کتک و فحشاش قهر کردم بزرگاشون پدرشو صدا زدم گفتم برنمیگردم گفتن تورو نمیخواد ۵ ماه از اون موقعه گذشته فحشم میده کنا خانواده ش تحقیرم میکنه هیچی برای خونه جز خوراکی نمیخره باباش دوباره ماشینو داده بهش میترشبم دوباره پشته من دوباره تصمیم گرفته باشن برگردیم کنارشون نمیزاره برم خونه پدرم اگرم برم ۹ روز یه بار اونم ۶ ساعت چیکار کنم کمکم کنین تروخدا دلم برای بچم میسوزه دلم نمیاد تنهاش بزارمو برم چیکار کنم ایا این مرد درست میشه سر اینکه نرم دوس نداشته باشم برم خونه ی خانواده ش منو کتک میزنه وقتی خودش نمیاد اگرم اومدن بیرونشون کرده دارم دق میکنم بگین چیکار کنم

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۰ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

باسلام 
ميتونم درك كنم چقدر براتون سخته و تحت فار هستيد اما باتوجه به اينكه همسرتون كار نميكنن و دست بزن دارن ادامه اين زندگي ايا كمكي بهتون ميكنه و ايشون يك الگوي اشتباه براي تربيت فرزندتون هم هست با توجه به مشكلات خانواده و دخالت هاي والدين ايشون تغييري صورت نميگيره تا اسيب ها وبيشتر نشده بهتره يك تصميم جدي بگيريد . 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha