2794

دو راهی

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 38 بازدید

سلام من 22 سالمه و دانشجو ام و همه شرایطمم خوبه ، من حدود 2 سال پیش با یک نفر که اهل شهرمونه دوست شدم و قصدش هم ازدواج بود البته من خودم اصرار داشتم بگه قصدش و کم کم گفت و همش میگفتم نه تو قصدت دوستیه ولی بالاخره مامانش زنگ زد مامانم و بهش گفت فعلا عزاداریم و میایم جلو ، خیلی پسر خوبیه و..... ولی وقتی دعوا میکنیم عصبی میشه و میگه دیگه نه و اصرارش میکنم تا بمونه و یا وقتی دور میشیم  رفتارش تغییر می‌کنه 1 سال هم فاصلمونه و شرایط ندارع ولی داره جورش می‌کنه، خیلی دعوا هم میکنیم ولی آشتی میکنیم من همیشه گریه میکنم ولی نگهش میدارم و قانعش میکنم که اشتباه می‌کنه و میمونه و خیانتی هم ازش ندیدم ولی خب حس میکنم اونطور که باید نمیخواد ، البته بهش میگم میگه تو نمیبینی و قدر نمیدونی و سر هر مسئله ای میترسم ازش و هر چی میشه نمیتونم بگم که نکنه واکنش بد بده ، وقتی از هم دور میشیم کمتر بهم پیام میده من پیامش میدم میگم بی اهمیتی میکنی و ا کوره در می‌ره ، همه میگن قدرت نمیدونه ، ولی خب قصدش سرجاشه و اقدام می‌کنه، از یه طرف یه فامیل که شرایطش جوره اومده جلو و همه باهاش موافقن و برام جونشو میده کلی تلاش کرد که من فقط تحویلش بگیرم و..... و الان تو بد شرایطیم بین عقل و دل گیر کردم واقعا این فامیل آرامشش بیشتر و منت هم نمیذارع سرم ولی دلمو چ کنم ، عاشقش میشم؟میترسم نتونم تجربه کنم با این عشقو و حسرت به دل بشم خیلی گیجم کمک کنید

اطلاعات تکمیلی

سن 22 جنسیت زن شغل دانشجو وضعیت تاهل مجرد
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

باسلام 
اونچه كه گفتيد بيشتر جنبه احساسي و نياز به توجه و محبت هست و مدام تاييد گرفتن براي اينكه بهتون حسي داره و تصميم جدي داره ،اين حجم اطمينان خواهي ايا باعث شده احساس بهتري داشته باشيد يا برعكس باعث شده فكر كنيد ايشون قدر نميدونه 
يادمون باشه قرار نيست همه راجب رابطه ما نظر بدن 
و براي اين نگراني ها بايد درون خودتون رو بررسي كنيد كه چرا اين همه ناامني تجربه ميكنيد .
به نظر ميرسه بجاي مقايسه دو نفر از نظر احساسي 
با خودتون خلوت كنيد ببينيد خواسته و نيازتون چيه 
چي از ازدواج ميخواهيد و كدوم اين دو نفر معيار هاتون رو دارند و حتما مشاوره پيش از ازدواج برويد و در كنارش مشاوره فردي داشته باشيد .

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha