2794

سلام وقتتون بخیر، سه ساله ازدواج کردیم و در یک ساختمان با خانواده همسرم زندگی میکنیم، همسرم خیلی وابسته مادرشه، در هر حالی باید بدونه اون کجاس چیکار میکنه، مخصوصن روزای اول ازدواج که از سر کار می اومد میدید مادرش نیس خونه، سریع به مادرش زنگ میزد کجایی کی میایی، من خیلی ناراحت میشدم چون تازه ازدواج کردیم به محض ورود توی خونه باید زنگ میزد ببینه مادرش کجاس ، و کی میاد خونه، بعد چند وقت بهش گفتم مگه از کنار من بودم بدت میاد که همش میخوای با اونا باشیم، از اون موقع یواشکی پیام میده که کجاس،اونم پیام نده مادرش همش بعد سه سال بازم پیام میده من فلان جا هستم، یعنی تو هم خودتو برسون پیش من، مادرش جوری رفتار میکنه انگار به توجه نیاز داره، عقده ای بازی در میاره ببخشید اینو میگم ولی واقعن دوس داره تو مرکز توجه باشه هر جا که باشه، من و شوهرم یواش با هم حرف بزنیم اون هر جا باشه ببینه میگه چیشده؟ ، کیو میگین؟…خسته شدم چون من بر عکس شوهرم مستقل بار اومدم، هیچ وقتم خانوادم چکم نمیکردن کجام چیکار میکنم، با اینکه دختر بودم ، حتی اگه هوا تاریک بود هنو نرفته بودم خونه،واسه هر کاری با مادرش مشورت میکنه، هر حرفی رو که با اطمینان میزنه میدونم مادرش بهش گفته، خدا شاهده حرف که از دهنش میاد بیرون من میدونم حرف مادرشه نه خودش، بیشتر حرصم میگیره بهم دروغ میگه ، خسته شدم بارها بهش گفتم من از دخالت بیجا و سرک کشیدن تو زندگی مون بدم میاد، میخوام مستقل باشیم، تو چشای من نگاه میکنه میگه مگه مادر من چیکار داره به کارمون،یه بچه داریم اگه نبود تا حالا رفته بودم خونه پدرم، چون رفتار خودشو مادرش منو خیلی ازار میده، نمیدونم چیکار کنم خواهش میکنم راهنماییم کنید، 

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۹ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی

وقت بخیر دوست عزیز
خیلی اوقات یکی از دلایل این وابستگی ها در زمانی که کندو کاو میکنیم در عدم ارتباط سالم بین مادرشوهر و پدر شوهر ها می یابیم که مادر فرزند پسر خود را جایگزین همسر نداشته اش می کند به طوری که گویی آن ارتباط سالم را که به دنبالش بود در ارتباط با پسرش پیدا میکند و با او ازدواج کرده در حالی که اشتباهی بزرگتر از اشتباه قبل و به نادرست اصلاح کردن اشتباه قبلی ادامه می دهد که این از سر نا آگاهی و نابلدی مادر است که دنبال نیمه گمشده اش در فرزندش است بنابرین این مسائل جای مشاوره های چند جلسه ای دارد پس زیاد خودتان را آزار ندهید از سمت شما چیزی تغییر نمیکند و کمکی هم نمی شود همسرتان بایستی بند ناف خود را از مادرش جدا کند بهتر بود قبل از ازدواج  صورت می گرفت و بعد به سمت استقلال می رفتند 
سعی کنید به کارهای مثبت او فیدبک دهید 
به او بگویید که چقدر مستقل بودن به او میاید 
به اعتماد به نفس و استقلال او بها دهید حرفی از ارتباط با مادرش به میان نیاورید که ارتباط سالم شما هم دگرگون میشود 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha