افکار خودکشی

سلام و خسته نباشید ... من ۲۱ سالمه و از بچگیم خیلی زندگیه سختی داشتم که اگه بخوام توضیح بدم خیلی طولانی میشه...چند ساله  افکار خودکشی مداوم هرروز تو ذهنمه ...من تو رابطه هستم ۸ ساله و خیلی رابطه ی سالم و خوبی دارم هیچ مشکلی ندارم فقط خیلی احساسه سنگینی رومه...از لحاظ مالی هیچکس کمکم نمیکنه...به هرکاری برای درامد فکر میکنم بنبست میشه ...و هیچ کمکه مالیی از طرف خانوادم ندارم ...و من بیشتر از ۱۰ ساله که نه سفری رفتم ...و نه دوستی  دارم که باهاش صمیمی باشم و گردشی برم ....در کل هرروز تو خونم به همراهه مامانم ...مامانم یه آدم فوق افسرده هستش ایشونم سابقه خودکشی با دارو و...داشته هرروز مداوم دعوا و فحش و گریه شروع و تموم میشه ...ایشونم مشکل مالی داره و این در صورتی هست که مادر بزرگ و پدرم وضع مالی خوبی دارن... در حال حاظر حتی وضعیت مالی انقدر منو اذیت نکرده یه حسی توم هست که میشه با این جمله توصیف کرد(حالم از زندگی  کردن و نفس کشیدن تو این دنیا بهم میخوره...من واقعا هیچ انگیزه ای ندارم برای ادامه ی زندگیم...گفتنه کلماتی که جووونیی فلانی بسیار حالمو بیشتر بهم میزنه) واقعا هیچ انگیزه ای ندارم که یه روز اضافه تر زنده بمونم  واسش

پدرمم ۳ تا بچه دیگه دارن خارج زندگی میکنن و زندگی با ایشون بیشتر سم وجودمه چون خیلی ذهنه بسته ای دارن و حتی داشتنه دوست پسرو عادی نمیدونن با اینکه ایشونو خانوادو میشناسن و میدونه اینو که ما بخاطر گرونی نمیتونیم خونه تهییه کنیم و زندگیمونو شروع کنیم 

در ضمن من تو سن ۷ سالگی سو استفاده جنسی  برام پیش اومده که فقط خوشحالم که تماسی صورت نگرفته چون واقعا اگه این اتفاق افتاده بود ۱ روزم زنده نبودم که اینجا بشینم اینارو تایپ کنم

این موضوعم کل خانواده میدونن و همه عادی جلوه دادنو با اون طرف که "فامیله" بیا برو دارن و حتی مادربزرگم تو چشم گفت تو مشکل داشتی ...در صورتی که اینکار به اجباره اون اقا صورت گرفت و فکر نمیکنم بچه ی ۷ ساله انقدر حس و عقل  داشته باشه که اینکارو بخواد بکنه!؟؟!؟

در اخرم من علاوه بر این مشکلات بعده اینکه ۴ سال پیش پدر بزرگمو که خیلی  دوسشون داشتم از دست دادم هرروز مرگ نزدیکانمو ناخودآگاه تصور میکنم و هرروز تپش قلب شدید دارم ... هرروز با استرس از خواب بیدار میشمو میخوابم...و اینکه چنبارم سعی به ورزش کردن داشتم و کردم اما نه تنها اثر نذاشت بیشتر عصبیم کرد :)