2794

رابطه بد با پدر

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 330 بازدید

سلام من چند سالی میشه ک ازدواج کردم از قبل رابط خوبی با پدرم نداشتم همیشه خدا بحث میکرد باهام هیچ وقت از لحاظ مالی عاطفی ساپورتم نکرد مادرم با کارگری گذاشتم دانشگاه تنها موفقیتم تا بالان همین لیسانسمه ک ی گوشه داره خاک میخوره باوجود اینک کمکی نمیکرد حتی پیش خانواده شوهرمم میگفت دختر چیه درس بخونه اوناهم حتی پول ی خودکارمم ندادن مادرم خرج ازینور جهزیمو و هم دانشگاهمو خلاصه تا چند روز پیش تو بازی ایران امریکا خیلی دلم میخواست ایران ببره اسمش بره بالا بلعکس پدرم ازین عقیده طرز تفکر پدرم حالم بهم میخوره دم از ازادی میزنه اما تو ازدواج دخترش ازش اجازه هم نگرفت همون روزم تازه از اردبیل اومده بودیم شوهرم عمل داشت مادرشوهرم خیلی پز دختراش ک گواهینامه دارن میداد مامانمم گف چرا دختر منو نمیزارین پررو پررو برگشت گفت وظیفه تو منم ناراحت شدم جوابشم دادم دختر بزرگت شوهرش داد رفت گواهینامه گرفت دختر مجردم وظیف تو بوده خاصی گذاشتی دیگ مامانه من میخواد چیکار کنه فرستادم دانشگاه دیگ دهنشو بست تا بیام خونه چون هممون با بابام برگشتیم  اینم بگم از دست بابام عصبانیم چون اونجا حاظر بشنیدن متلکهاش نشد در رفت اما برمیگرده ب من میگ یا تحمل کن یا  باید بمیری با کفن برگردی   انقدر حرف تودلمه اما خب انشا میشه نمیخوام طولانیش کنم من مشکلات باخانوادمو به خانواده شوهرم نمیگم حتی شوهرم ک سو استفاده کنن دیگ بریدم نمیخوام برم خونه بابام کسیم ندارم برم خونش خیلی احساس تنهایی میکنم حتی دیگ مادرمم محلم نمیزاره البت مریض عصبی ازون انتظاری ندارم چون تو زندگیش عذاب کم نکشیده برای منم زحمت کم نکشیده لطفا بهم بگین با احساس تنهایی درموندگی چیکار کنم 

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۴ جنسیت زن شغل خاندار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاوره و راهنمای خانواده

هرکسی عقاید خودشو داره و پدرتون هم نظر خودشونو دارند،شما زندگی مستقلی دارید و متقابلا روابط بل پدرتون کم هست،زندگی عادی خودتون رو داشته باشید و به حرفها اینقدر پروبال ندهید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha