سلام بعدازخیانت شوهرم چیکارکنم.دارم دیوونه میشم.ب خودکشی فکرمیکنم

من ۸ساله ب شیوه سنتی با همسرم ازدواج کردم.خیلی مرد خوبیه از همه لحاظ.مهربون دست ودلباز اهل کار چشم پاک.پدر خوبیه واسه بچم.تا دوسال پیش شغلش جوری بود ک وقت خالی نداشت زیاد و همش کارمیکرد.تا اینکه دوسال قبل شغلشو عوض کردو ی شرکت زد و رفتیم ی شهر دیگه همه چی خوب بود تا اینکه ی روز ک اومد خونه رفته بود سرویس ی پی ام اومد واتش ک نوشته بود خب چ اشکال داره خونه باشی فداتبشم بوس.منم بی عقلی کردم سریع گفتم این کیه گفت دوستمه گفتم کدوم مردی اینجوری پی ام میده.بعدش دوباره ی پی ام دیگه اومد ک من سرک کشیدم ببینم عصبی شد گوشیو کوبید دیوار خورد شد.منم گریه و زاری اونم انکار ودادوبیداد ک خجالت بکش ب من تهمت میزنی.(عصبی ک میشه گوشی میشکنه حالا سره هرچی ک باشه).بعدش با گوشی من شماره ای گرفت و گفتش ک ببخشید داشتم جواب پی امتو میدادم گوشی از دستم افتاده.طرف هم ی آقا بود(بعدها دیدم تو گوشیش ک مدل حرف زدنه مرده اینشکلیه زیاد قربون صدقه میره)منم شبش مهمون داشتم خواهراش داشتن از راه دور میومدن کوتاه اومدم.حالا این گذشت.تا پارسال ک ورشکست شدیم برگشتیم شهر خودمون.ی سوپرمارکت زد.اواخر اردیبهشت امثال بود یکم باهم اختلاف داشتیم با هم سرد شده بودیم.اینم زود زود وات آنلاین میشد وقتایی ک مغازه بود.درصورتی ک وات زیاد نمیرفت قبلش(اینم بگم کل تفریحاتش وساعات بیکاریش کلابا منو بچمونه.گوشیشم هیچ وقت رمز نداشته.منم از اول مددددام چکش میکنم.ضبط تماسو حک اینستا و...چیزی ندیده بودم تو این ۸سال).بهش مشکوک بودم.ی شب ک برگشت.خواب ک بود گوشیشو چک کردم دیدم ی پیام داده ب ی شماره ک فردا صبش نیستم دوستم مغازس بعدازظهر میام زنگ بزنید فاکتورارو بگم بهتون.اونم گفته بود باشه.منم ازونجایی ک همراه منش رو گوشیم نصب بود دیم ک قبلش حدود ۹تا پیام دیگه داده ک حذف کرده.گفتم چیزی نیس ویزیتوره این میدونه من حساسم حذف کرده.خلاصه بغلش کردم آشتی کردیمو خوابیدم.(قبلش ی بار این شماره بهش زنگ زده اینم گفت ن لبنیات نمیخوایم.منم شمارش رو زده بودم وات میدونستم دختره.عکس خودشو استوری کرده بود.روز بعدش صب خونه بود دخترم ازروپله افتاد لای پاش خون اومد ماهم ترسیدیم ک نکنه بکارتش آسیب دیده باشه اونم گریه میکرد ک گناه پدرو مادر سره بچه گیر میاد.اینو ک گفت مطمعن شدم ک یکاری کرده.دخترمو بردیم دکتر چیزیش نبود .اون رفت مغازه.دوساعت بعدش تو همراه من دیدم کل اون دوساعتو با همون شماره چت کرده.زنگ زد حال بچه رو پرسید منم گفتم خوبه.ی خانمی هست ک فرشته داره خانمه دوستشه خیلی انسان خوبیه میگفت زنگ زدم ب دوستم ک از خانمش بپرسه دخترمون چیزیش نشده بعد خانمه گفته ن فقط ی کاری کردین این ی تلنگربوده ک ادامه ندین.بعدش پرسید تو کاری کردی گفتم ن گفتم منم نکردم😔منم خودم شماره خانومه رو داشتم زنگش زدم اونم گفت ک آره فرشته اینو گفته منم گفتم راستش سره ی چیزی به شوهرم شک دارم.گفتش که آره من نمیخواستم مستقیم به همسرت بگم.ولی تو الان به روش نیار من به شوهرم میگم که به شوهرت بگه دست ازکارش بکشه.خلاصه تا شب ک اومد مثه ابر بهار اشک ریختمو ضجه زدم.وقتی اومد گفت چته.از شدت سردرد بالا میاوردم گفتم سردردم.گفت ببرمت دکتر گفتم نه.خلاصه شام خورد و کلیم میوه آورده بود از عذاب وجدانش.هرکارکردم نتونستم تحمل کنم.نشستم کنارش گفتم که آره اینجوریه من میدونم قضیه رو.گفت این ویزیتوره جنس سفارش میگیره ازمون حتی میدونه متاهلم گیرداده که باهم باشیم.گفتم تو چرا جوابشو دادی و کلی بحث که همش انکار ک من خیانت نکردم.تا صبح تو حیاط اشک ریختم.بچم از استرس داشت دیوونه میشد.صبش گفتم ببر خونه مادرم.بزور رفتم.۱ماه اونجا بودم ک با واسطه داییش برگشتم.تو این مدت شمارشو عوض کرده بود.بخواهرم گفته بود نه میخوام ببینمش نه صداشو بشنوم اون بمن تهمت زده و...خیلی حرفا پیش اومد این وسط.الان مشکل اصلیم اینه ک وقتی برگشتم.موهای بدنشو کامل اصلاح کرده بود وقتی پرسیدم میگفتم رفتم فوتبال بخاطر این ک عرق نکنم زدم(ی بار دیگم قبلا بخطر فوتبال زده بود ک من گفتم بدم میاد دیگه نکرد).بعدم ی بسته کاندوم داشتیم برگشتم دیدم نیستش.یه روز زنگ زد چی بیارم منم گفتم کاندوم بیار.میخواستم غیر مستقیم بفههم اونیکی چی شده.گفتش باشه قبلیام خواهرم اومده خونه رو تمیز کرده گذاشتم داشبورد ماشین از گرما داغوون شده دورش انداختم(شهرما فوق العاده گرمه.گرمسیر هستیم.قبلام اسپری تو داشبوردماشین ترکیده.واینکه شوهرم سر این مسائل با خواهراش اصلا راحت نیس.روش نمیشه)حالا میخوام نظر بدید ک ینی خیانت جنسیم کرده؟

و اینکه بگید چیکار کنم حالم خوب شه یادم بره دارم روانی میشم.من خیلی حساسم بیشتراز هرخانومی

ببخشید خیلی زیاد بود میخواستم دقیق توضیح بدم