2794

اخلاق شوهرم

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 1024 بازدید

 سلام.دوهفته پیش من یه همایشی داشتم که واسم مهم بود شوهرم هم خودش گفته بود ثبت نام کنم ولی روز قبلش مادرشوهرم گف که اقواممون که شهر دور هستن فوت شده برین منم بهش گفتم که اگه تونستیم میایم بعد شوهرم اومد گف من میرم مرثیه تو  همایش نرو یا  با بابات برو منم گفتم خود دانی من خودم میرم اصلا .صبح شد که شوهرم پاشد گف من چیکار کنم منم گفتم خب تو برو من با بابام میرم گف نرو اگه هم رفتی باید تنها بابات باشه مامانت نباشه خواهرات نباشه

من میدونستم که دنبال بهونس بعد عین دیوونه ها گف اصلا نرو من اجازه نمیدم بری

منم ناراحت شدم بعد هرچی باهاش حرف زدم اصلا بهم جواب نداد منم عصبی شدم پاشدم وسایلم رو جمع کردم ولی قصد نداشتم برم میخواستم نزاره برم 

منم گفتم که میرم تو تنها بمون کاش اخلاقتو عوض کنی هیچکس با این اخلاقت زندگی نمیکنه

که گف حرف نزن وسیله پرت میکنم 

منم ترسیدم و وسایلم رو برداشتم رفتم که تهدیدم کرد رفتی برنمیگردی الانم نه سراغمو گرفته نه چیزی دوهفته میگزره

من ولی دوس داشتم تو اون روز مهم کنارم باسه منو ترجیح بده یه بار ازش چیزی خواسته بودم یا نمیزاشت برم من واس اون ۶ سال جنگیدم تو همه سختیا کنارش بودم 

اطلاعات تکمیلی

سن ۱۹ جنسیت زن وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاوره و راهنمای خانواده

همسرتون و خودتون مشخصه سن کمی دارید،زندگی تعامل و همکاری دوطرف هست،با لجبازی چیزی از پیش نمیره ،از این رو شما الان نمی‌تونید موضع خودتون تغییر بدید وگرنه همسرتون بیشتر احساس قدرت خواهد کرد،هرچند زمان ببره ،مهم اینه که متوجه رفتارش بشه،بیشتر صبوری کنید و برای بعدها از مشاور حضوری کمک بگیرید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha