2794

حساس بودن

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 139 بازدید

سلام وقتتون بخیرازتون خواهش میکنم به سوال من جواب بدین و راه حلی برای رفع این مشکل بدین چون این مشکل به شدت منو آزار میده به طوری که از اول ازدواج تا به حال به خاطر فکر زیاد ده کیلو از وزنم کم شده

من تقریبا یک سال و نیم هست که ازدواج کردم با همسرم ۱۰ سال تفاوت سنی داریم همسرم مردی با درک و شعور هستش و منو خیلی دوست داره و من به شدت وابسته ی همسرم هستم و ترس از دست دادنش رو دارم رابطم با مادرشوهر و پدرشوهرم خوبه مشکل من خواهرشوهرم هستش بد دهنی ها و کنایه هایی که به من میندازه به کنار خواهر شوهرم از من ۸ سال بزرگتره و متاهل هست(عقده)اختلافاتش با همسرش زیاده شاید طلاق بگیرن همسرش به گفته ی خانواده ی شوهرم مرد خوبی نیست برای همین خانواده ی شوهرم از شوهرم میخوان که محبتی که همسر خواهر شوهرم بهش نکرده رو جبران بکنه همسرم اینو قبول نمیکنه ولی اصرار و خواهش از طرف خانواده ی شوهرم زیاده و این منو میترسونه که شوهرم در برابر خواهش اونا کوتاه بیاد. محبتی هم که اونا می‌خوان شوهرم داشته باشه نسبت به خواهر شوهرم در حد خواهر برادری نیست خیلی فراتر از اونه و این منو خیلی اذیت می‌کنه تو خانواده ی ما رابطه ی خواهر برادری زیاد محبت آمیز نیست صرفا یه سلام و علیکه ولی تو خانواده ی شوهرم اینطوری نیست این تفاوت فرهنگ برای من سنگینه. مشکل دیگه اینه که وضع پوشش خواهر شوهرم افتضاحه لباسایی چسبان و باز و نازک میپوشه اصلا براش مهم نیست جلوی شوهرم کمی رعایت پوشش رو بکنه چند باری به شوهرم گفتم از این موضوع ناراحتم و اون قبول نکرده میگه تو فرهنگ ما این جور چیزا نیست ما خیلی رعایت میکنیم من خودم سن کمی دارم و بدنم به بلوغ آنچنانی نرسیده و شوهرم هم در مسایل جنسی به شدت داغه از طرفی خواهرشوهرم پوشش مناسبی نداره و اندام های بدنش به راحتی دیده میشه همیشه با خودم فکر میکنم نکنه شوهرم پیش خودش بگه کاش زن من هم چنین اندامی داشت حتی خواهرشوهرم وقتی میخواد با شوهرم حرف بزنه خودش رو لوس می‌کنه جوری حرف میزنه با شوهرم که منی که زنش هستم اینطوری با شوهرم حرف نمیزنم جلوی شوهرم دراز می‌کشه پاهاشو می‌بره بالا به طوری تحریک آمیز این موضوعات باعث شده من ترس داشته باشم از اینکه شوهرم تنها بره خونشون پیش خواهرش برای همین وقتی میریم شهرستان خونه خانواده هامون من همیشه با شوهرم هستم شوهرم هم قبول کرده(ولی از ترس من خبری نداره نمیدونه برای چی میترسم تنها بره خونشون) ولی گاهی اوقات بوده که بهم گفته تو منو اسیر کردی خودم اصلا دوست ندارم چنین چیزی بینمون باشه ولی میترسم آخه اوایل عقدمون وقتی شوهرم اندام من رو دید پرسید که چرا بزرگ نیستن منم گفتم تو کجا دیدی گفتش از مادرم دیدم(کلا این خانواده براشون حدود پوشش مهم نیست جلوی محارم) چی کار کنم این ترس برطرف بشه از طرف شوهرم هم اعتمادی ندارم میترسم تنها که بره نگاهش بیوفته مشکلی ندارم با اینکه با رفیقاش بره بیرون با باباش بره بیرون حتی با اینکه خونشون باشه در صورتی که خواهرشوهرم خونه نباشه فقط با بودن خواهرشوهرم و شوهرم کنار هم مشکل دارم این وضعیت اگر ادامه پیدا کنه شوهرم شاید از من دلزده بشه چون تنهاش نمی‌ذارم که بتونه تنها بره خونشون 

حتی به فکر رسیده طلاق بگیرم چون فرهنگ خانواده هارو نمیشه تغییر داد ولی خیلی همسرم رو دوست دارم میدونم که بدون اون نمیتونم تحمل کنم اگر اونو از دست بدم میشم مثل یه مرده ی متحرک 

از طرفی بودن با همسرم این آزار های فکری و روحی رو برای من داره












اطلاعات تکمیلی

سن ۱۷ جنسیت زن شغل دانش آموز وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

باسلام 
ميتونم درك كنم چقدر تحت فشار هستيد 
اما عزيزم به نظر ميرسه اين ترس باعث شده شما واقعيت هارو نبيني اينكه اونها خواهر برادر هستند و قطعا محبت بيشتر خانواده حمايت و همدلي هست نه رابطه جنسي و اينكه قطعا قبل از ورود شما هم ارتباط اعضاي اين خانواده و مدل پوششون همين بوده و اگه قرار بود همسرتون رفتاري بكنه خب چرا با شما ازدواج كرد بجاي حساسيت زياد و افكار منفي كه باعث خراب شدن رابطتون ميشه و اين چسبندگي زياد راجب همه اين ترس ها و نگراني ها با همسرتون صحبت كنيد و ايشون رو در جريان بزاريد و سعي كنيد روي عزت نفس خودتون كار كنيد و خودتون را سرگرم يك مهارت يا كاري كنيد كه كمتر فضا براي افكار منفي داشته باشيد همه زندگي ما به ازدواج ختم نميشه قطعا شما قبل ازدواج ارزوهايي داشتيد و الان به جاي تمركز روي موضوعاتي كه جز حال بد براتون دستاوردي نداره به اهدافتون فكر كنيد 
ضروريه حتما با يك مشاور فردي صحبت كنيد.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha