سلام وقتتون بخیر........من متولد۷۹هستم و همسرم۶۳.......سال ۹۶با تمام مخالفت ها از سمت پدرم باهاش بزور ازدواج کردم........همسرم مطلقه بود و بچه ۵ساله داشت.....همدیگرو خیلی دوست داشتیم.....الان۶ساله با همسرم زندگی میکنم و پسرشو بزرگ کردم و خودم هم یه دختر ۴ساله دارم
۳سال پیش متوجه خیانتش با خالم شدم و انکار کرد......چندماه بعدش گذشت و باز متوجه شدم و بازم انکار کرد رابطشون طوری هستش که رابطه ی جنسی هم دارن و شوهرم تمام حرف های خونه و کارهای منو مو ب مو برای تعریف میکنه.....خالم متاهله و ۴تا بچه داره و متولد۷۲ و اینو بگم با تمام مردای شهر رابطه جنسی داره بخاطر پول و برایش مهم نیست پیر باشه یا جون.......شوهرم کلا این سه سال رو هرروزشو باهام قهر بود و قهرشم در حد۲هفته طول میکشید و هنوزم همینجوریه تا دو ماه پیش ک متوجه شدم باهم هستن و اسکرین شات هاشونو دیدم و شوهرم از۷صبح تا۵عصر سرکاره و هرروز ۲ساعتشو باهاش حرف میزنم و چت میکنه بااینکه تو خونه با من هیچ حرفی نمیزنه و منو همش مقصر میدونه و دنبال بهونست ک باهام قهرکنه.....خالم از بچگی بهم خیلی حسادت میکرد و گوش مامانمو و میکرد ک نزار دخترت این کارو کنه و اون کارو کنه.....الآنم همسرم مطیع دستش شده اصلا نه برای من عروسی گرفت و نه طلا حتی یه حلقه هم نگرفت متوجه شدم برای خالم لب تاب خریده....اینبار ب شوهرم نگفتم ک میدونم.....چون میدونم بازم انکار میکنه.....و بخاطر اون گوشی مخفی هم داره من تازه توی ماشینش دیدم ک اونجا هم پیام دادن بهم و با گوشی خودش هم باهاش در تماسه....واقعا زندگی برام سخت شده قبلاً مامانم ب همسرش گفته و کاری نکرد(شوهرش بی غیرتی)و ب پایین هم گفتم بازم از راه های دیگه وارد شدن....من باید چیکار کنم چجوری رفتار کنم ک دیگه اینبار بار آخرش باشه و نرن از سمت دیگه باهم باشم...قبلاً با گوشی خودش بود دیده من متوجه شدم رفته با گوشی مخفی شماره ای ک ب نام دوستشه اومده الآنم دوباره با گوشی خودش هم باهاش هست.....شوهرم باهاش خیلیییی راحته و رابطه جنسی دارن.....این جدیدا بهم میگفتی پیشم نشین ازت خوشم نمیاد....دوست داشتنت بخوره تو سرت....پسرشو بهونه میکنه ک چرا این لباس تنشه چرا این کارو میکنی چرا اینجوری میگی.......وضع مالی شوهرم خیلی خوبه اصلا هم بهم پول نمیده و اگرم بده۵۰۰اونم بعد چندماه گفتن بیرون از خونه هم تنها نمیزاره برم....از وقتی ازدواج کردم باهم قطع رابطه کردم فقط با مامانم هستم و همش چپ میره راست میاد میگه مامانت یادت میده....همش گوشیمو میگیره خیلی وقیحه.....ب تازگی ماشینش خراب شده گیرداده تو یه جاییشو ب عمد زدی خراب کردی و بااینکه میدونه من ازاین کارا نمیکنم و پیام خالمو ب شخصه دیدم ک نوشته اون بیشعور اعتراف نکرد ک ماشینتون خراب کرده....چندروز پیش تولدش بود برا خالم نوشته بود تفه تولدمو تبریک نگفت بااینکه من کلیپ برایش آماده کردم و روی وضعیت اینستا و واتساپ گذاشتم و تبریک گفتم و میزچیدم براش اومد گفت نمیخوام برای من تو کاری کنی و منم گفتم چرا و قهر کردم ۱ماه و نیم اصلا نیومد حتی سمتم ک آخرش خودم باز آشتی کردم و ب خالم گفته بود نترس من باهاتم و خدا با عاشقاست و من پشتتم ....خالم هم ب همه گفته میخوام زندگیشو خراب کنم چون حسرت زندگی منو میخوره ک چرا من خونه دارم و شوهرم اینه و پولداره.....بنظر شما قصدشون از اینکه باهمن چیه؟؟؟ شوهرم حرفایی بااون میزنم ک ب من نمیگه حتی بیرون رفتنشو نمیگه کجا خیره میگه ب تو چه قبلاً اوایل ازدواج اینجوری نبود بنظر شما این زندگی درست میشه من خیلی خستم؟؟؟راهی هست ک بتونم برا همیشه جلوشونو بگیرم ک شوهرم باز نره با یه گوشی و سیمکارت دیگه بیاد باهاش حرف بزنه؟؟؟شوهرم خیلی وقیحه و همش انکارمیکنه
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید