سلامنزدیک ۱۱ سال با خانواده شوهر زندگی میکنم خودمو همسرم همدیگرو با عشق انتخاب کردیم درصورتی که خانوادش مخالف ازدواج ما بودن الان ۲ بچه ۹ و ۶ ساله دارم دوتا از خواهر شوهرام دوسه سالی میشن ازدواج کردن و من و مادرشوهرم حیاط و خانه مشترک زندگی میکنیم شوهرم راه دور کار میکنه ۲۴ ..۵ روزی سرکار هست بعد نزدیک ۹ روز مرخصی دارن
مادر شوهرم خیلی اذیتم میکنه هرچیزی براش درست میکنم یا میندازه دور یا نمیخوره ولی من دلم میسوزه میگم مادره مثلا کباب کنم براش میبرم غذا درست میکنم میبرم گاهی میخوره گاهی میزیزه دور خیلی حرفای زشت و ناموسی و رکیک جلو دوست اشنا و غریبه بهم میزنه ولی این چند وقته اصلن کشش ندارم زود گریم میگره استرس و تنشم زیاد شده خیلی بخاطر شوهرم کوتاه میام ولی دیگه در توانم نیست ب غیر شوهرم ۵ تا برادر شوهر و ۴ تا خواهر شوهر دارم که همه مستقلن و زندگیشون جداس اونا یکی دوسال پیش مادرشوهرم نموندن و رقتن شهرهای دیگه ساکن شدن من موندم و ایشون
چکار کنم یعنی چپ و راست نفرینم میکنه تو حیاط میچرخه ب بچه هام توهین میکنه نمیدونم چکار کنم دیگه کشش ندارم ممنون از وقتی که دراختیارم گذاشتید
شما فقط ازش دوری کنید هرآنچه در توان دارید به کار ببرید تا مستقل شوید و گرنه بدتر هم خواهم شد برای گریه هاتون نیاز به درمان دارید به روانپزشک مراجعه کنید
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید