سلام همسر من آدم صفر و یکی هست یعنی یا خیلی خوب یا خیلی بد الان چند وقته دچار افسردگی شده بهونه میگیره تحمل ندارم شغلشون طوریکه ماموریت زیاد میره و از وقتی ماموریت میره بیشتر شده الان چند وقته با منم خوب نیست همش میگه تو بهم چشم نمیگی تو توی جمع ازم دفاع نمیکنی من آدم رک گو و پرخاشگری نیستم صبر میکنم مثلا بعدا به طرف تذکر میدم رفتارت با شوهرم بد بوده همیشه پشتش ازش دفاع کردم با اینکه همیشه از طرف خانواده خودم ازش بد شنیدم ولی دوستش دارم و دفاع کردم ولی نه وقتی که مثلا با برادرم یا پدرم یا مادرش داره بحث میکنه اون طور مواقع اگه خیلی به جاهای باریک بکشه میگم میشه علی لطفا بسته دیگه ولی اینو قبول ندارن میگه تو پشت من نیستی دیشب بعداز بحث بهم گفت دیگه عاشقم نیست و خیلی بد باهام حرف زد نمیدونم چیکار کنم ناراحتیمو ابراز میکنم براش مهم نیست نمیدونم درست میشه یا نه ابراز احساسش واقعی یا نه دستخوش حالشه
شما بگید چیکار کنم
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید