گذشتم اصلا قابل تحمل و هضم نیست واسم و خیلی زجر و سختی کشیدم خانواده خوبی دارم ولی خب ترس از دس دادنشونو ندارم خیلی دوسشون دارم ولی خب ن نگران نیسم اما
وقتی که از همه چیز نا امید بودم قبل از عید با یکی رفیق شدم خیلییی رفیق شدم درصورتی ک بهش میگم داداش و جونمم حاضرم بدم واسش اونم منو زیاد دوس داره ولی من نگرانم از دستش بدم
تحت هیچ شرایطی دوس ندارم کسی ک مث ی داداش واقعی ک ندارم بوده واسم و پشتم بوده رو از دس بدم ۳ ۴ سال بزرگتره از من ولی خب مهم نیست این و اعتماد کاملم دارم بهش فقط میترسم از دستش بدم با خودش مطرح میکنم آرومم میکنه ولی وقتایی ک یهو افلاینه یا پیش من نیست نگران این موضوع میشم
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید