سلام من خانوم ۴۲ساله هستم یک فرزند پسر دارم از قبل ازدواجم شاغل بودم دفتر داشتم بعدبدنیا آمدن فرزندم مجبور شدم کارمو تعطیل کنم .حالا حدود ۱۰ ساله خانه نشین شدم خیلی دپرسم .اون نشاط رو ندارم ..اوایل کمتر بود چون پسرم کوچیک بود خیلی مشغول بودم اما حالا اصلا دوست ندارم بیرون برم باکسی حرف بزنم .حوصله کسی رو ندارم میزنم زیر گریه .همش تو گذشته وافسوسم، اصلا از هیچ چیز لذت نمیبرم از خرید از مسافرت .از هیچی .آینده بی معنی شده ناامید کامل هستم .پرخاشگرم . الان حدود یکماهه روانپزشک رفتم بهم داروولبان و سدیم والپروات میخورم ..زیاد فرق نکردم .پوست اطراف ناخنم میکنم ..خیلی دلسوزم یه مشکلی برای کسی پیش بیاد همش تو فکرم اونو حلش کنم همیشه سعی میکنم کسی ازم ناراحت نشه. تو هر کاری اولویت آخر همسر وفرزندم هستن متاسفانه.چیزی میخوام بخرم همش دو دلم قدرت تصمیم وانتخاب اصلا ندارم .خیلی فراموشکارم.تمرکز پایینی دارم نمیدونم چیکار کنم خیلی اذیت میشم تورو خداراهنمایی کنید ..
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید