سلام من دختری 23ساله هستم که باآقایی 40ساله نامزد هستم والان 4سال از آشنایی ما میگذره که دوسال هست عقد کردیم در طی این دو سال اتفاقاتی افتاده که من نمیتونم فراموش کنم و هر بار کوچکترین ناراحتی پیش میاد به طلاق فکر میکنم حس میکنم دارم خودمو گول میزنم مشاوره هم رفتیم گفتن که ادامه ندیم اما ایشون به هر صورتی که هست این موضوع و قبول نمیکنه و هر بار یه جوری میپیچونه این قضیه رو و از طرفی هم هیچ اشتیاقی برای عروسی و شروع زندگی ندارن دیگ نمیدونم باید چیکار کنم خسته شدم حس پژمردگی دارم
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید