سلام
من از ۱۶ سالگی به دلیل مشکلات اضطرابی مشکلات روده پیدا کردم و انقدر صدای شکم من بلند بود که تقریبا همه متوجه می شدند . علاوه بر این به دلیل بی توجهی و بی اهمیت بودنم برای خانواده درمان نشدم و این مشکل تا ۲۲ سالگی و ورود به دانشگاه برای من حادتر شد تا جایی که خنده ی همکلاسی هایم را می دیدم و تقریبا یک سوم کلاس ها را شرکت می کردم.
این مشکل باعث شد تا اعتماد به نفس و عزت نفسی نداشته باشم و حتی در حرف زدن نیز به مشکل میخوردم. از طرفی به دلیل مشکلاتی که با یکی از اساتید پیدا کردم در دانشگاه از او شکایت کردم و تحقیر های زیادی دیدم.
در حال حاضر حتی برای رفتن به کلاسی بیرون از خانه مشکل دارم و می ترسم مثل استاد دانشگاه سو استفاده از بی اعتمادبه نفسی من بشه و بعد مرا ساده لوح خطاب کنند. تقریبا حس میکنم هیچ آبرویی ندارم و همکلاسی های دانشگاهم هم در آموزشگاه رفت و آمد دارند. تمامی اهداف و برنامه هایم را رها کردم.
من دبیرستان سمپاد بودم و در حال حاضر حس میکنم همه جا از من به بدی و احمقی یاد می شود.
با روانشناس هم صحبتی داشته ام که متاسفانه به نتیجه نرسیدم.
دیدن دوستان قدیمی ام برایم عذاب آور است و در فامیل و دوستان و دانشگاه اغلب احترامی ندارم.
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید