سلام 24ساله هستم و شوهرم 26ویه پسر 5ماهه دارم ،مشکلم اینه چیزهایی که برای من مهمه اصلا برای شوهرم اه

سلام 24ساله هستم و شوهرم 26ویه پسر 5ماهه دارم ،مشکلم اینه چیزهایی که برای من مهمه اصلا برای شوهرم اهمیت نداره مثلا من رفت و آمد و دوست دارم اما شوهرم نه هر جا بخوام برم باید به زور ببرمش یا با دعوا میریم یا با دعوا برمیگردیم ،من دوست دارم دیگران بدونن که باشوهرم بحثی یا مشکلی دارم همیشه هم بهش گفتم نمیخوام کسی بدونه که باهم مشکل داریم خوصوصا خانواده و فامیل خودم چون نمیخوام شوهرم پیش اونا بی ارزش بشه اما تا الان بی فایده بوده چون همه فهمیدن،در کل اخلاق شوهرم خوب نیست زود عصبی میشه اصلا حرف نمیزنه باهاشم که حرف میزنم با آره یا نه جواب میده ،بزرگتر کوچیکتر حالیش نیست خیلی زود بی احترامی میکنه مخصوصا به خانوادم خیلی حاظر جوابه هر بارم بهش گفتم اگه به خودم بی احترامی کنه ممکنه یادم بره اما اگه به عزیزام بی احترامی کنه اصلا نمیبخشم با همه ی اینا بی احترامی میکنه،از وقتی هم که پسرم به دنیا اومده وعضمون خیلی بدتر شده طوری که نه من اونو میخوام نه اون منو یه بارم قهر کردم و واقعا میخواستم جدا بشم ازش اما به خاطر پسرم برگشتم بعد از اون تا یه مدت اخلاقش خوب بود اما دوباره شده مثل قبل ..به همدیگ گفتیم که به خاطر پسرمون داریم همدیگرو تحمل میکنیم و زندگی میکنیم از لحاظ جنسی هم که تو دروران بارداری یه بار نزدیکی داشتیم تو این 5ماه که پسرم به دنیا اومده یه بار نزدیکی داشتیم اصلا طرفم نمیاد توی کیفش قرص دیر انزالی پیدا کردم گفت چون تو دوران بارداری اصلا سکس نداشتیم دیگه تمایلی به سکس ندارم به خاطر همین دکترم بهم این قرصارو داده که بخورم تا حسم برگرده میگفت دکترم بهم گفته باید تو دوران بارداری یه چندباری خودارضایی میکردم،اسم قرص هم اس دی اف بود الان نمیدنم چیکار کنم نمیخوام ازش جدا بشم به خاطر پسرم اما اصلا نمیتونیم باهم حرف بزنیم میخوام نزدیکش بشم اما یاد حرفش که به خاطر پسرمون داره باهم زندگی میکنه میوفتم کلا پشیمون میشم ،تورو خدا راهنماییم کنید ببخشید خیلی طولانی شد