سلام دوست گرامی
اواین سوالی که باید مطرح کرد اینه که بچه نظر پزشکی مشکلی نداشته باشه یعنی دلدرد یا هر مشکل جسمی دیگه ای کن باید توسط پزشک این مساله رد بشه .
خب ما فرض میکنیم مشکل پزشکی در کار نیست اینجاست که فرد راجرز میگه اگر روزی رسید که تونستیم خودمان و فرزندمون رو دقیقا همانطور که هستیم بپذیریم ، در واقع به درک معنای پدر و مادر خوب رسیدیم . خب بچه ها از نظر سرشتی با هم فرق میکنند بعضی ها آرام تر و بعضی ها دشوارتر هستند و این قسمت ربطی به شما نداره ، مهم رابطه ای هستش که ایجاد کردید و میکنید ، اینو هم به عنوان یه متخصص و هم کسی که پدر یه بچه ٣ ساله هستش میگم . ما خیلی وقتی بی توجهی به رفتار نادرست بچه رو با بی محلی اشتباه میگیریم ، واقعیت اینه بی توجهی ربطی به سنی که فرزند شما داره نداره ، پسر شما الان باید به دنیا اعتماد کنه به کسانی که ازش محافظت و نگهداری میکنند ، واقعا تفاوت زیادی بین بچه هایی که با کوچکترین نگرانی پدر و مادر رو کنار خودشون میبینند با بچه هایی که پدر و مادر های نگرانی دارند وجود داره ، ما معتقدیم رابطه چگونگی رابطه شما با افکار و احساساتتون از اجزای محوری پدر یا مادر بودنه ، ارزشها و آسیب پذیری های شما مثل دریچه ای هستش که از درون اون بچه ها رو میبینید و انتخاب میکنید چقدر روی بچه مترکز باشید یا چطور تربیتش کنید ، من توصیه میکنم نگرانی ها و احساسات ناخوشایندتون رو بازمهربانی بپذیرید و مشخص کنید که دوست دارید چطور مادری باشید!!!! و الان چطور مادری هستید!!!! پژوهشها نشون داده ٢ تا ٨ سالگی سالهای تعیین کننده ای در تربیت بچه هستش و چالشهای زیادی رو هم برای خانواده و هم برای بچه به ارمغان میاره.
اوایل کودکی زمانیه که باید با حساسیت بیشتری عمل کنید و در عین حال محدودیت هایی رو ایجاد کنید ، میفهمم بعضی وقتها ممکن نیست کمی استراحت کنید چراکه بچه نیازهای متعددی داره .
کلا سه تا کار باعث میشه یه بچه کج خلق داشته باشیم :
١) نمیتونیم درک کنیم که بچه چه زمانی داره رفتار نامناسب نشون میده
٢) به رفتارهای منفی توجه بیش از حد میکنیم
٣) تهدیدهای تو خالی میکنیم یا کارهای غیر موثر انجام میدیم
بچه ها عموما نسبت به این برخوردها واکنش نشون میدن ، اینو در نظر بگیرید که بعضی بچه ها خواسته های متفاوتی دارن که شما به عنوان مادر میتونید اونا رو بشناسید .
باید اینو یاد بگیریم که به بچه هامون توجه کنیم ، و نه به ذهنمون .
میدونید چرا اینو میگم چون وقتی مثلا بچه به شدت داره گریه میکنه ، شما کلافه میشی و عصبانی و زمانی که عصبانی میشی توجهت بیشتر داخل ذهنته نه روی بچه ، پس تلاش میکنی هر طور شده شرایطی ایجاد کنی تا ذهنت آروم بشه و توی این شرایط ممکنه از استراتژی هایی استفاده کنی که باعث تربیت ناموثر بچه بشه ،
•مثلا از استراتیژی های تربیتی سختگیرانه و انعطاف ناپذیر استفاده کنی ( مثلا نیم ساعت هم بهش توجه نکن گریه میکنه و بیشتر و بدتر گریه میکنه)
•بین شما و تکنیکهایی که استفاده میکنی انطباقی وجود نداره ( اول توجه نمیکنی و بعد مجبورت میکنه که توجه کنی و این کارو میکنی)
•عکس العمل بیش از اندازه به رفتارها و هیجانات بچه نشون میدی( خشم، اضطراب ، سرخوردگی و ...)
•تنها به رفتارهای نامناسب واکنش نشون میدی و پاداش دادن به رفتارهای خوبو نادیده میگیری( مثلا حتی چیزی از محاسن پسرتون نگفتید)
• به جای بچه توی اون لحظات به ذهنت توجه میکنی
پس باید این زمان رو با شفقت ، صبر و مهربانی ( مطابق با مدلی که دوست دارید مادر و پدر باشید سپری کنید)
به رفتارهای مثبتش توجه کنید
وقت بیشتری رو صرفش کنید
ببینیدش
پس چشمهاتون رو ببندید، دو نفس عمیق بکشید و به این سوالات جواب بدید:
١) شما دوست دارید چطور پدر و مادری باشید؟
٢) چه شرایطی رابطه شما با بچه رو به منظور رشد و پرورش اهداف و خواسته های بچه ، عمیق تر میکنه ؟
پس در جهت چیزی که براتون بیشترین اهمیت رو داره و نه برای نداشتن چیزی که ازش ترس دارید ، دست به اقدام متعهدانه بزنید
عشق همه چیز نیست، عشق تنها چیز است
سجاد بهرامی
روانشناس بالینی-هیپنوتراپیست
عضو رسمی انجمن روانشناسان بافتگرا امریکا
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید