خانواده همسر خودشیفته

با سلام

من خانمی ۴۰ ساله هستم که ۱۲ سال هست ازدواج کردم، پدر شوهر و مادر شوهری دارم بسیار خودشیفته ، با چند مشاور صحبت کردم و همگی گفتند این ها آدم های خودشیفته ای هستند ، در حالی که من برعکس این شخصیت ها هستم، پدر همسر من فوق دیپلم نقشه کشی است ولی خود را بهترین طبیب بهترین وکیل بهترین پلیس و .... میداند، مثلا خواهر من پزشک متخصص هست هر وقت صحبت میشه و میگم فلان چیز رو گفته میگه نه ایشون اشتباه میکنه و این درسته، در مورد تمام مسائل همینه، بسیار ریاست طلبه  و واضح میگه بزارید من زندگی شما رو بچرخونم، همسرم به شدت ازش حساب میبره و بدون اجازه ش آب نمیخوره ، مثلا یک ماه پیش به من میگفت حقوقت رو بده به من تا برات برنامه ریزی کنم البته خیلی حمایت میکنه ولی با این هدف که همیشه زیر دینش باشیم، تو همه چیز میگن ما بهترین یم تو آشپزی سلیقه و .....

من خودم دبیرم کل حقوق من تو زندگی خرج میشه پارسال یه آپارتمان همسرم خرید خواست به اسم من کنه قیامت کرد که نباید بکنی در حالی که خودش همه چیز رو به نام زنش کرده، من و همسرم عاشق همیم و زندگی عالی داریم ولی دخالت های این آدم زندگی رو تلخ کرده ، حتی میگه شما بلد نیستید میوه بخرید بدید من بخرم ، کنار همه این ها بزرگترین مشکل من اینه که تو همه چیز من رو مقصر می دونن اگه بریم خونشان و همسرم بگه سرم درد میکنه رو میکنه به من  میگه چرا باید سرش درد کنه؟ یا شارژ موبایل همسرم تموم میشه میگه چرا موبایل شوهرت رو نمیزنی به شارژ که تموم بشه ؟ مدام میگه عیال من اینجوری  و زن باید عین عیال من باشه ، پسرم ۷سالشه کل این سالها من سر کار بودم خانواده من با آغوش باز نگهش داشتن ، چند روز پیش پسرم داد زد  میگه چرا عصبانی حرف میزنه این ها رو از خانواده تو یاد گرفته البته این ها رو خیلی مودبانه بهم میگه  ، مدام زندگی قشنگ ما رو قضاوت میکنه و شوهرم باید براش قسم بخوره که زن من خوبه، خدا نکنه از شوهرم یه انتقاد ساده کنم مثلا بگم یک ماهه لامپ دستشویی ریخته عوض نکرده ، اونوقت که با داستان ها و مثال های مختلف به من میگه تو غلط کردی از شوهرت انتقاد کردی، هیچ وقت توهین نمیکنه ولی خیلی بلده حرف بزنه ، فحش و متلک هاش رو کادو پیچ بهم میده که طوری تو گلوم گیر میکنه که میخام خفه بشم ، اینها یه گوشه از درد دل من بود ، سالهاست از دستش مریضم ، الان مشکل من یک چیزی دلم میخاد با این آدم قطع رابطه کنم ولی از خدا میترسم ، میگم بچه دارم اونم پدره ولی ادامه دادن رابطه من باهاش داره بهم صدمات جسمی و روحی میزنه.