2794

تردید در طلاق

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 82 بازدید

سلام ۲۵سالمه و همسرم ۳۰، ۴سال عقد کرده بودم، ۳ساله عروسی کردم، تو دوران عقد هم خیلی مشکلات داشتیم، سر کوچکترین مسائل همسرم قهر میکرد و ۱هفته جواب تماس و پیامامو نمیداد، از اولین روز عروسیمون منو تا ساعات ۱_۲  شب خونه تنها میذاشت و میرفت خونه دوستش که خونه مجردی داره، ۱سال اول زندگیم اینجوری سپری شد تا اینکه با دوستش قطع رابطه کرد، هروقت که بحثمون میشد سریع به مادرش زنگ میزد و بعد به مادر من. وضع مالی خوبی نداریم ولی من با همه چی ساختم و قناعت کردم، من ۲تا سقط داشتم، دلیلشو نمیدونم و پیگیری نکردم، همه میگفتن بچه دارشیم مسائل حل میشه، تا اینکه این چند ماه اخیر شوهرم سر مسائل کوچیک دعوا راه میندازه و تحقیرم میکنه، جاشو ازم جدا میکنه تا ۱هفته، بد دهن نیست، ولی فقط تحقیر میکنه، هیچ پولی بهم نمیده، اگر ازش پول بخوام با کلی دعوا و بگومگو اخرش میده، نهایت پولی که میده در ماه شاید ۱۰۰هزارتومان باشه، اکثر خریدایی که دارمو مادرم میکنه، از لباس گرفته تا خورد و خوراک، درامد روزانه شوهرم ۲۰۰هزار تومانه. چند دفعه منت اینو گذاشته شکممو سیر میکنه، منم چند وقته هیچی تو خونه اش نمیخورم، فقط چیزایی که مادرم خریده میخورم. به شدت بی ارزش شدم، تو مدتی که باهم چه من مقصر باشم چه خودش، من پیش قدم شدم واسه اشتی، مادرش هم بشدت بهش علاقه داره و اصلا نمیتونه بین ما قضاوت کنه، همیشه منو مقصر دونستن، من خودم اینو میدونم به شدت زن بساز و کم توقعی هستم، هیچوقت بی احترامی به خودش و خانوادش نکردم، محبتی از طرف همسرم دریافت نکردم تو این مدت، تو خانواده هیچکسو قبول نداره و خودشو بهتر از همه میدونه، بشدت بد دله، اجازه ندارم تنها جایی برم،با هیچ دوستی اجازه رفت و امد ندارم.بارها که به سمتش رفتم پس زده شدم، تو خونه اش احساس اضافی بودن دارم.تو این دعواهای اخیر بشدت از چشمم افتاده، احساس وابستگیم بهش بیشتر از دوست داشتنمه، بشدت محدودم، در حالی که من زنی خیلی فعالم که خیلی از احساساتمو سرکوب کردم، حتی همیشه وقتی ناراحت بودم ازش، به روش نیاوردم تا مبادا قهر کنه باهام، من ۱شب بدون شوهرم خوابم نمیبرد، ولی انقدر که جدا ازم خوابیده، برام عادی شده. من بشدت افسرده شدم، فقط میدونم از لحاظ روانی خیلی دارم اسیب میبینم، این دلایل برای جدایی کافیه؟ از خودم مطمئنم که هیچ کم و کاستی براش نذاشتم و براش بهترین بودم، همیشه تو خانواده ی خودش ازم تعریف بوده، ولی هیچوقت قدر منو ندونسته.الان تصمیم برای جداییه، اینو تو خودم میبینم که میتونم زندگی بهتری برای خودم درست کنم.میخوام بذارم برم خونه برادرم لطفا راهنماییم کنید، تصمیمم، تصمیم درستیه؟ رفتاراش باهام جوری بوده که انگار خودش هم بدش نمیاد از جدایی

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۵ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیز
شرایطی که بیان کردید بسیار سخت و طاقت فرساست و متوجه عمق ناراحتی شما هستم
متاسفانه شما و مادرتان طوری رفتار کردید که همسرتان رفتارهای اشتباهشان را بیشتر کرده و شما را محق هر نوع رفتاری میدانند
شما حتما باید با یک مشاور حقوقی صحبت کنید تا از حق و حقوقتان مطلع شوید و رفتاری انجام ندهید که ایشان بر  ضد شما از ان استفاده کنند (ترک خانه میتواند به ضرر شما باشد و ایشان از شما برای عدم تمکین شکایت کنند) پس حتما با یک وکیل صحبت کنید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha