دخترم ۳ماهی میشه ازدواج کرده ۱۸ سالشه و یک بار با شوهرش دعواش شد به حالت قهر اومد خونه ی پدرش که بعد از سوال پرسیدن های مکرر من متوجه شدم که در این ۳ ماه فقط ۴ یا ۵ بار نزدیکی داشته و از این مساله فراری و نمیخواد قبول کنه که زندگی زناشویی یعنی براوردن احتیاجات زن و مرد و دایم شوهرش رو از خودش میرونه لجباز و زورگو هم هست براش قطره ی گل محمدی خریدم حاضر نشد مصرف کنه خیلی باهاش صحبت کردم که اگه نیازش رو براورده نکنه ازت سرد میشه و چه بسا زن بگیره میگه غلط کرده زن بگیره و حاضر نیست به خاطر زندگیش قدمی عقب بزاره و قبول کنه اشتباه میکنه حتی حاضر نشد ببرمش مشاور میگه خودم و خوب و بد زندگیم رو تشخیص میدم والا نمیدونم چیکار کنم میترسم زندگیش خراب بشه شوهرش هر چیزی که دخترم میخواد در اختیارش میزاره و در هر زمینه ای کوتاه میاد از شما خواهش میکنم راه حلی جلوی پام بزارید و اینکه این متن رو به دخترم نشون میدم ببینم تاثیری داره یا نه
باتشکر
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید