اختلاف با همسر

سلام خسته نباشید من ۲۵سالمه واز نظر ظاهر خدارو شکر خوبم وهمسرم۳۱سالشه ویه پسر دوساله داریم تقریبا سه ساله نسبت به هم بی علاقه شدیم.اماالان چن ماهی میشه که بطور کلی از هم دورشدیم همسرم قبلن هم کلامی ابراز احساس نمیکرد اما الان بدتر شده جوری که اصلا یه عزیزم خشک وخالی هم نمیگه من ابراز میکنم ولی وقتی بهش میگم که تو چرا نمیگی منو به مسخره میگیره ومیگه این بچه بازیا چیه بشدت مغروره وتا زمانی که همه چی به حرف وخاستش باشه خوب اگه نه که قهر میکنه حتی سر مسایل کوچیک وچندین روز نه با من حرف میزنه و نه توجه میکنه به خواسته خودش پیش هم نمیخوابیم  و تختخوابمون از هم جداس چون میگه من اینجوری راحتترم وهروقت که نیاز جنسی داشته باش میاد طرف من البته بدون هیچ محبت وعشقی ویا پیش نوازی و شرمنده اونقده خشنه تو روابط جنسی که من ازش میترسم و وقتی شکایت کنم که ملایم تر میگه زن گرفتم که این کارا رو کنم وگرنه توخیابون زیاده کارش هم که تموم میشه پا میشه ومیره بدون کمترین محبت وتوجه خوب من زنم روحیم لطیفه دوسدارم ‌پیشم بخوابه باهام حرف بزنه نوازشم کنه ولی اصلا نمیکنه اینکارا رو. تو هیچ مساله ای منو‌دخالت نمیده ومن تو خونه از صبح تا شب باید بشورمو بسابم با بچه کوچیک هیچوقت گوشی برا شنیدن حرفام نداره با خونوادم مشکل داره ووقتی مامانم زنگ میزنه پرخاش میکنه مامانم پسرمو خیلی دوس داره زنگ میزنه تا با اون حرف بزنه اقا بدش میاد ما از خونوادهامون دوریم الان یکساله به شهرمون نرفتیم چون اقا فقط توقع داره خونه خودشون بمونه منم گفتم نمیام دیگه و وقتیم ازش میپرسم چرا نمیای  خونه مادر من هیچ دلیلی نداره فقط میگه چه معنی داره دختر بره خونه باباش کسی که شوهر کرد باید مطیع امر شوهرباشه اگه خونوادتو میخواستی چرا شوهر کردی افکار قدیمی داره هنوز مث قدیم فک میکنه به من میگه تو کنیز منی ویه حرفایی که واقعا ادم از یه جوون امروزی تعجب میکنه اجازه نمیده برم بیرون حتی در حد یه خرید خونه من دانشجوام  به اصرارش کلاسامو غیر حضوری بر میدارم همین که بشینم کتاب بخونم سریع میگه پاشو به بچه برس وهزاران رفتار زشته دیگه من بخاطر پسرم نمیتونم ازش جدا شم چجوری باهاش رفتار کنم ؟توروخدا کمک کنید دربرابر طرز فکر قدیمیش حتی لباس پوشیدنش که هنوز شلوار دمپا گشاد میپوشه وسبیل میزاره با اینکه من‌ تو خواستگاری بهش گفتم این ظاهرتو دوس ندارم یه مدت کنار گذاشت دوباره میپوشه؟تورو خدا بگید دربرابر بی احساسیش چکار کنم وقتی بهش میگم میگه تو بچه ای به این چیزا فکر میکنی؟قهر قهروعه سرچیزای الکی مثلاکه چرا صبحانه بجای ساعت ۸صبح ساعت ۱۰صبح امادس؟وقتیم من میرم باهاش حرف میزنم میگه برو حوصله ندارم.توروخدا بگید چکار کنم؟ من دسترسی به مشاوره ندارم بهش میگم که بریم میگم من دیونه نیستم تو دیونه ای برو فک‌میکنه مشاوره فقط برای ادمای مریضو ودیونس یه هزارتومنی به من نمیده بهش میگم میگه تو کارته ببر خودت بعدش کارتم با خودش میبره سرکار یه سارژ برام بخره ده بار میگه چکارش کردی بخدا کلافم هیچ راهی ندارم عاحزانه میخوام کمکم کنید ممنون میشم