بداخلاقی همسر و وابستگی به خانواده

سلام وقتتون بخیر

من ۳۲ سالم هست فرزند آخر و دو تا برادر بزرگ تر از خودم دارم و همسرم ۳۹ سال فرزند آخر و ۶ تا خواهر مجرد و بزرگ تر از خودش و یه برادر بزرگ تر از خودش، یک سال و نیم هست ازدواج کردیم بخاطر شغل همسرم یه شهر دور از خانواده ها زندگی میکنیم ولی تقریبا ماهی یک بار میریم به خانواده ها سر میزنیم، همسرم شدیدا به خانوادش وابسته هست ما بیشتر باید خونه اونا باشیم چون فکر می‌کنه خانواده من باهاش گرم نمیگیرن و دوسش ندارن(البته اینا زاییده ذهن خودشه حالا یا میخواد بهونه ای باشه خونه ما نیاد یا اینکه بخاطر نگرش منفیش اینطور برداشت می‌کنه) ما خونه خودمون که هستیم نسبتا باهم خوبیم مشکلی باشه حلش میکنیم ولی وقتی میریم پیش خانواده ها حتما دعوامون میشه و متاسفانه همسرم همیشه با رفتارش به خانوادش نشون میده که دعوامون شده یا حتی میشینه براشون تعریف می‌کنه هر چی میگم این چیزا رو نباید بگی فایده نداره حتی ممکنه وقتی خونشون هستم باهام قهر کنه حرف نزنه یا بی احترامی کنه یا مثلا میاد جلو من با خواهرش درگوشی حرف میزنه اصلا متوجه نیست من با خواهراش فرق دارم، اونجا باید احتراممو نگه داره بهم توجه کنه تحت هر شرایطی و اگه دلخوری هم بینمون پیش میاد به خانوادش انتقال نده، واقعا وقتی میرم خونشون حس خوبی ندارم بخاطر رفتارای همسرم از اون طرف خواهرش میاد بهم میگه داداشم با ما هم همین رفتارها رو‌داره ولی ما چیزی نمیگیم چون اگه نشون بدیم ناراحتیم اون عصبانی میشه توام سعی کن ناراحت نشی از حرفا و رفتاراش سعی کن صبور باشی، منم به خواهرش گفتم جایگاه شما با من متفاوته شما خواهرش هستی شاید به دل نگیری ولی من انتظار دیگه ای ازش دارم، حالا سوالم اینه بنظرتون پیشنهاد بدم وقتی میریم شهرمون من برم خونمون اونم بره خونشون تا این دلخوری ها پیش نیاد؟ یا اینکه این کار اشتباهه؟ بهترین راه حل بنظر شما چیه؟ با توجه به اینکه من قبلا مشاوره رفتم و با حرفای من تشخیص دادن همسرم اختلال خودشیفتگی داره و هر چقدر اصرار کردم همسرم نمیاد برای مشاوره