راستش از نظر من عقاید مامان و بابام برای دهه 40 و 50 هستش
به همه چیزم گیر میدن مثلا مو هام رو خودم پسرونه کوتاه کردم هنوز که هنوزه بهم میگن این چه کاریه مگه تو دختر قرتی هستی که موهاتو اینجوری کردی روسریت رو کامل بیار جلو
هیچ تفریحی هم نداریم من وخواهر و داداشم همیشه تو خونه ایم قبل کرونا هم شاید ماهی دو بار میرفتیم خونه خالم و داییم که الان دیگه همون ی گردش رو هم کرونا ازمون گرفت منم حوصلم سر میره تو خونه یا سرم توی گوشیه یا بلند آهنگ میخونم مثلا بابام میگه دیوونه ای بلند آهنگ میخونی 😐
مامانم کلا مشکل عصبی داره ولی دارو مصرف نمیکنه یعنی از بچگی عصبی بوده 9 سالی هست دارو نمیخوره از نظر من مامانم زندگیمون رو جهنممم کرده 😞
مشگلات عصبیش آبجی کوچولوم رو عصبی کرده آبجیم طوری گریه میکنه و بیقراری میکنه و جیغ میزنه که من هندسفری میزارم توی گوشم در اتاقمم میبندمم صدای آهنگم بلند میکنم بعد 70 درصد مواقع کار های مامانم باعث میشه آبجیم دیوونه بشه😖
بابامم از بس مامانم جون به لبش کرده کلا عصبی شده ی بار رفتیم گردش اینقدر بابام الکی روی منو و داداشم داد زد که گفتیم اگه خواست بره خارج هم باهاش نمی ریم 😭
خلاصه من عاشق بازیگری ام هر شب خوابشو میبینم
من کلاس هشتمم پارسال معدلم 19.79 بود کل فامیل بابام چپ و راست میرن میگن آتنا (خودم) دکتر آینده این فامیله و از این چرت و پرتا
خانواده بابامم اکثرا دکتر و پرستار و ایناست اگه من برم هنرستان قطعا مسخرم میکنن میگن ما به آتنا می‌گفتیم دکتر حالا هنر میخونه و از این حرفا
من میگم برم دانشگاه تهران رشته سینما یا تئاتر و اینا بخونم مامانم میگه تو چطوری میتونی بری تهران مگه نمی دونی تهزان چقدر با ما فاصله داره و از این حرفا 😖😖
ما 12 ساعت با تهران فاصله داریم
وضع مالیمون متوسطه یعنی من نمی تونم برم تهران بازیگر بشم؟ خب میرم خوابگاه 😕چطور دختر عموم ترکیه پزشکی میخونه من نمی تونم برم تا تهران 🙄
گذشته از این اصلا مامان و بابام باهام خوب نیستن مامانم عاشق داداشمه ولی بازم کتکش میزنه منو بیشتر کتک میزنه فش های بدجور بهم میگه😭😭😭 حتی دیروز یکی از همسایه ها اومد آبجیم رو زیر دست و پای مامانم کشید بیرون
دو بار خودم زیر دست پاش اینقدر کتکم زد غش کردم همسایه ها اومدن آب پاشیدن روی صورتم
غذامون خوبه خداراشکر لباسمونم تقریبا خوبه ولی هیچ وقت ندیدم پدر و مادرم بهم محبت کنن
مثلا دیروز گوشت داشتیم مامانم میگفت حیف گوشت بدی به این بچه های درس نخون یا عسل طبیعی برامون خریده همش همش بهمون میگه عسل براتون خریدم و... 😓
دوست دارم مامانم نوازشم کنه باهام مهربون باشه ولی نیست نیست نیست
شاید مسخرم کنید ولی شبا خودم خودمو ناز میکنم خودمو جای مامانم فرض میکنم میگم مامان منم مهربونه باهام داره دست میکشه تو موهام 😭
بابام هیچ دردسری برای پول نداره میگه آخرش میمیریم هر چی بخوایید بخورید هر لباسی دوس دارین در حد توانم دریغ نمیکنم
خواستیم جلسات بعد بریم مامانم نذاشت هر کاری کردم گفتم روانشناس خوبه و اینا گفت پولش زیاده
ی بار اینقدرررربهم فش ناموسی داد زنگ زدم 123 که شاید سرپرستی رو از این خانواده بگیرن اونا هم به مامانم گفتن انتظار داری دختر 13 ساله چطوری باهات رفتار کنه وقتی اون از گریه صداش بند اومده ولی تو اینجا داری بدس رو میگی
به خدا دردم یکی دو تا نیست
ازدواج هم دلم نمی خواد بکنم و خانوادمون قبول نمیکنن چون من دختر بااستعداد و درس خونی ام عموم از همین الان میگه اتاق 7 کلینیکم برای تویه وقتی دکتر شدی
من دلم میخواد بازیگر بشم
به خدا من از شیمی متنففففررررممم زمین رو نمی تونم خوب بخونم بعد همه میگن دکتر شو😂😓😓😓😓😓😭😭😭
کلا هیچ کس آدم حسابمون نمیکنه خانواده مامانم دسته جمعی میرن گردش به ما نمیگن هر وقت دلیل خواستم گفتن مییای ی چیزی میگید ی کاری میکنید ابرومون رو می‌برید 😐😕😖😭
من لباسام همیشهههه مثل خانم های بزرگه مانتوهام مشکی بلند شلوارم مثل کارمند ها روسری زنونه 😞 هر وقت خواستم ی لباس رنگ شاد حداقل بگیرم ی عیبی ازش گرفتن
مثلا میخام ی لباس خفن بگیرم میگه اینا رو فلان دوستت بهت یاد داده غیر از اینکه شماره اش نیاد دستم بهش زنگ میزنم میگم با حدیث قطع رابطه کن و به باباش زنگ میزنم
خلاصه خسته شدم به خدا همه اینا راسته نمی دونم از کدوم دردم بگممم مشاور مهربون من چی کار کنم؟؟ 😭😭😭😭 به خدا ی بار قرص خوردم بردنم بیمارستان سرگذشتمو برای یکی از دانشجو های پزشکی گفتم برام گریه کرد یادمه تیزهوشان قبول نشدم اینقدرررر تحقیرم کرد اینقققدرررررر مسخرم کرد زنگ زد دوستام آبرومو برد منم قرص خوردم بمیرم ولی نمردم😭😭
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید