طلاق یا ادامه زندگی

همسرم و مادرم از همون اول ازدواج با هم مشکلاتی داشتن مثل تیکه انداختن و قیافه گرفتن خلاصه تا کینه جمع شد و این آخر سر مساله ای که مادرم فکر میکردن بهشون توهین شده بحث به فحش کاری رسید و در آخر قطع ارتباط و در آخر کسی که ضربه خورد من بودم نه هیچ کس دیگه الان ترس از آینده دارم مادرم به شدت متکبر و زورگو همچنین همسرم  ...مطمئنا از این به بعد شرایط خیلی بدتر میشه و من خیلی ناراحتم از این قطع ارتباط هر روز ۱۰ بار گریه میکنم و لعنت به خودم میفرستم با این زندگی که دارم  شاید اگه بچه نداشتم طلاق میگرفتم ولی بدون بچمم نمیتونم زندگی کنم به شدت ضعیفم و در مقابل سختی ها کم میارم خانوادمم فقط بهم میگن که توسری خور هستی و  از این طرف هم همسرم از خانوادم ناراضیه  واقعا این زندگی دیگه  برام غیر قابل تحمله  نمیدونم چیکار کنم یک پسر ۴ ساله دارم