باسلام
ميتونم درك كنم چقدر شرايط سختي رو داريد
با توجه به صحبت هاتون تا ايشون خودش قبول نكنه مشكل داره و اينكه بدونه مسئوليت هايي داره و بايد اونها و انجام بده همين رفتار را ادامه ميده با توجه به حمايت خانواده اش ايشون ياد گرفته با رفتارهاي غم زده و حال زار توجه و محبت جلب كنه و راهي جز اون رو اصلا به ذهنش نميرسه و اگه درمان نشه اوضاع بدتر هم ميشه
به نظر ميرسه شما انقدر خشمگين شدين كه به هرچيزي فكر ميكنين حتي خودكشي يادتون باشه شما فرزندي داريد كه مسئول حال خوب اون هستيد اگر همسرتون ميگن شما غر ميزنيد يا بد رفتارين سعي كنيد اين موارد را انجام ندهيد ميدونم سخته اما با تغيير رفتار شايد ايشون رو هم توانست كه مثل شما قدمي براي زندگي برداره و با هم پيش دكتر برويد
و موضوعي كه راجب حمايت پدرتون گفتيد لازمه بايد اين باور را بپذيريم كه ما بهترين حامي خودمون هستيم و تنها يك بار زندگي ميكنيم پس اون يك بار را نابود نكنيم اينكه فعالين و تلاش ميكنن استقلال داشته باشين واقعا عاليه
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید