با سلام، من ۵ ماهه عقد کردم ، من و همسرم قبلش حدود ۸ ماه دوست بودیم و حدود ۲ ماه و نیم نامزد بودیم و بعد عقد کردیم
خودمون ب تنهایی مشکلی نداریم ،ولی ی سری چیزا منو ناراحت میکنه و باعث میشه ساعتا حرص بخورم و شوهرمو مقصر بدونم
مثلا اینکه مادرم هرچند وقت یبار بهم میگه جشن نامزدی نگرفتن برات کادو شب یلدا نیووردن برات تو عقدت طلا نخریدن برات اینکارو نکردن اونکارو نکردن خیلی اذیت میشم هروقت اینا رو مادرم میگه باعث میشه من تو تنهاییم فکرم زیاد مشغول بشه و مقصر شوهرمو بدونم
حتی امشب بهم گفت تو جشن عقد چند مدل غذا درست کردن و گوشت قرمز کباب کردن ولی گوشتا رو خودشون خوردن
(جشن عقد خونه همسرم بود)
یا مثلا میگه من هیچ سخت نگرفتم بهشون مهریه ات ۱۰۰ تا سکه هست و مردم زیاد مهریه میزنن ما کم زدیم و فلان
درحالیکه جهازو حدود دو سومشو شوهرم میخواد بخره
یا کلا شوهرم هر خوبی کنه ب چشم مادرم نمیاد ولی خدا نکنه ی حرکتی کنه ک به مادرم بربخوره صدبار مامانم به روم میاره
درحالیکه خاستگاره خواهرم هنوز هیچی نشده هزار بار بی احترامی کرده ب مادرم ولی مادرم باز خیلی تحویلش میگیره ولی وقتی شوهر من میاد خونمون مامانم خیلی ساکت میشینه و همش میگه من انقدا راحت نیستم باهاش
کلا این حرفا داره رو اعصابم تاثیر میذاره
مثلا قبلا برام مهم نبود جشن نامزدی نداشتم الانکه انقد مادرم ب روم آورده یه حس بدی دارم حس میکنم این جشنا رو دلم مونده حساس شدم
توصیه شما چیه؟ با تشکر
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید