2794

وقتتون بخیر من مجرد هستم و در سن کم با پسرخالم نامزد کردم و زود پشیمون شدم و بعد از چهارسال دعوا و کش مکش بین خانواده ها تونستم کاملا بهم بزنم و تمومش کنم و این وسط یکی از دامادهامون(شوهرخواهرم)میترسید که من باز تن بدم با پسر خالم نامزد کنم. همش میگفت خواستگارای بهتری داری پسر دایی مامانت و دونفر دیگه میخوان پا پیش بزارن منم باور کردم هر سری یه چیز سرهم میکرد و درمورد پسر داییی مامانم بهم میگفت. فکر میکردم راست میگه خاستگارامو جواب میکردم نامزد اولم از خودش سر تر بود و این پسر دایی مامانم هم همینطور بعد از یکسال و نیم متوجه شدم بهم دروع میگفته و اون پسره اصلا روحش خبر نداره ،یجوری بین خودم و دلم وابستگی ایجاد کرده بودم همش منتطر بودم پا پیش بزاره ولی الان که فهمیدم خیلی حالم بده ،نمیدونم چیکار کنم ،کارشو هم حتی نمیتونم تلافی کنم،کمکم کنید شما بودین چیکار میکردین

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۲ جنسیت زن شغل ندارم وضعیت تاهل مجرد
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

باسلام 
ميتونم درك كنم چقدر اين رفتار براتون دردناك بوده با توجه به اينكه خودتون عنوان كرديد كه افراد از ايشون سرتر بودن شايد اين حس خطر باعث اين دروغگويي شده الان با توجه به رو شدن واقعيت بهتره روي خودتون و توانايي هاتون كار كنيد اگر فكر ميكنيداهل سريع دلبستن هستين با مشاور صحبت كنين و سعي كنيد براي رشد خود تلاش كنيد 
اينكه تلافي كنين يا حرفي بزنيد نشونه ضعف شما ميشه و اينكه به نوعي وارد بازي اون فرد شديد و بهش نشون دادين كه ميتونه با هر دروغ و حربه ايي بهتون اسيب بزنه .

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha