2794

جدی نگرفتن زندگی آینده

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 78 بازدید

بنده با یه آقایی آشنا شدم که همسرشون فوت شدن و یه دختر ۹ ساله دارن.منم جدا شدم و یه دختر ۵ ساله دارم.اختلاف سنی ما ۱۶ ساله.من بخاطر یکسان بودن شرایطمون و موقعیت مالی آقا قبول کردم.ایشون بعد از یه هفته آشنایی اومدن خواستگاری خدمت خانواده ام.با اینکه خانواده مخالف بودن من اصرار کردم.گفتم صیغه بشیم برای آشنایی.ما رابطه جنسی هم داشتیم.و ایشون خیلی ابراز علاقه می کنن و مدام تعریف می کنن. بعد از یه ماه رفت و امد. دیدم ایشون دیگه صحبتی از رفتن سرخونه زندگی نمی کنن و همش میگن بیا پیشم که من اصلا نرفتم دیگه و نمیرم.اینم بگم از فوت همسرشون یکسالم نگذشته.و علت اینکه میگن صبر کن همینه. ولی من نمیخوام مطرح بشم. میخوام در مورد زندگی جدی باشن نه صرفا رابطه جنسی.خیلی ذهنم درگیره و واقعا نمیدونم هدفش چیه. هرچی هم میشه میگه من نمیخوام تورو از دست بدم.ولی داره به دید یه زن صیغه به من نگاه می کنه نه بیشتر.

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۸ جنسیت زن شغل پرستار
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

باسلام 
ميتونم درك كنم چه احساسي دارين 
اما قبل از هرچيز لازمه به اين سوالات فكر كنين
علت مخالف خانواده چيست ؟و اين تفاوت سني براتون مهم نيست ،چون اين اختلاف به نسبت زياده ؟ايا بچه ها ميتونن باهم ارتباط بگيرن و مشكلي بينشون نيست ؟
به نظر اگه ايشون واقعا منتظرن تا زمان سال بگذره قابل درك هست اما اگر احساسات ديگري رو برداشت ميكنيد بهتره خيلي صريح و واضح با ايشون صحبت كنيد و ديدگاه خودتون را عنوان كنيد و حرف هاي ايشون را بشنويد.
لازم و ضروريه كه حتما مشاوره پيش از ازدواج برويد. 
 

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha