اختلاف با خانواده شوهر

من دوساله ازدواج کردم با شوهرم هم سنیم و هر دو معلم . من تقریبا با خود شوهرم مشکلی ندارم ولی همیشه سر رفتارای خانوادش بحث داریم . سال اول زندگیمون که حتی در یخچال منم بدون اجازه باز میکردن یا وقتی نبودم دست به وسایلای کمدم میزدن تا اینکه یه روز سرنحوه ی حرف زدن پدرشوهرم با من شدیداً باهاشون بحثم شد و از اون به بعد یکم خودشونو جمع و جور کردن ولی من اصلا نمیتونم باهاشون بسازم .  تقریبا همه ی فامیلای شوهرم معتادن هر جا میریم پدرشوهرم باید تریاک مصرف کنه با فامیل هرکیم بیاد خونشون همین بساط هست. ما یجا زندگی میکنیم مهمون میاد من نمیتونم نرم یا جایی میرن همش نمیتونم بگم نمیام به شوهرم میگم جدا شیم همش بهانه میاره که فعلا نمیتونیم. الان یه پسر شش ماهه دارم نگران اونم که هم بوی تریاک براش مضره هم میترسم رفتارای خانواده شوهرمو یادبگیره که اصلا مورد پسند من نیست .دیگه تحملم تموم شده خانواده من با ازدواجمون مخالف بودن من به اصرار خودم ازدواج کردم چون شوهرم واقعا مومن و معتقده. اما متاسفانه حقی برای منو بچش قائل نیست. یه بار حتی تصمیم گرفتیم طلاق توافقی بگیریم و تا پای درخواستشم رفتیم اما منصرف شدیم . من دلم نمی‌خواهد پسرم بدون پدر یا مادر ، بزرگ شه اما تحمل این وضعم ندارم .هر کاریم فکرشو بکنین کردم با مهربونی برای شوهرم شرایطو توضیح دادم بهم حق میده ها ولی حاضر نیست جدا شه . با دعوا خواستمو گفتم ولی هیچکدوم کارساز نیست. واقعا خانواده منو شوهرم خیلی متفاوتن الان دارم میفهمم تفاوت فرهنگی یعنی چی. کافیه من یه شب بمونم خونه پدرم بیام همه چی جابجا شده . هرمهمونی میاد خونشون میان از ما پیاز و سیب زمینی و میوه میگیرن یا شوهرم میگه خونه ما هستا برید بیارین. یه بار دوبار نیست که من بگم اشکال نداره. خانوادش تقریبا بهداشتو رعایت نمیکنن و همش می‌خوان پسر من بغلشون باشه و کلی چیزای دیگه. از این قضایا الان یک ساله بخاطر این شرایطم سردردگرفتم تا عصبی میشم سرم در میگیره ممنون میشم راهنماییم کنید.