2794

افسردگی

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 47 بازدید

افسردگی

سلام من 36سالمه و جداشدم بعد از 4سال دوندگی و دادگاه و دعوا و کتکاری مهریه هم بخشیدم کلا.  نه شغل دارم نه زندگی اومدم خونه بابام خرجم با اونه مادرم هم مریضه و من پرستاریش میکنم. به شدت خسته هستم و ناراحت همش گریه میکنم و نا امیدم از هیچی خوشحال نمیشم و حس بدی به همه فامیل و اطرافیان دارم چون تو شرایط بد تنهام گذاشتن. نمیدونم هدف از به دنیا اومدن من چی بود من که حتی یه خنده از ته دل نداشتم تاحالا .کتابای روانشناسی میخونم مشاوره میرم ولی حالم بدتر شده و خوب نشدم روحم داغونه داغون 

باید چیکارکنم تا زندگی واسم قابل تحمل باشه ؟

اطلاعات تکمیلی

سن 36 جنسیت زن وضعیت تاهل مطلقه
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزيز 
ميتونم درك كنم چقدر شرايط براتون ازار دهنده است 
اينكه براي بهبود حالتون درمان ميگيريد خيلي عاليه اما اگر نتيجه دلخواهتون را نگرفتيد ميتونيد درمانگرتون را عوض كنيد
قطعا جدايي براي افراد مختلف واكنش هاي متفاوتي داره اين نااميدي را از خودتون دور كنيد به جدايي به يك شروع تازه نگاه كنيد كه ميتونه خيلي چيزها را عوض كنه ميتونيد براي مستقل شدن كاري را شروع كنيد كار كردن و سرگرم بودن باعث ميشه كه از اين افكار نااميدي كمي دور بشيد .ميفهمم كه در زمان جدايي نياز به حمايت داشتيد و ميخواستيد كسي حامي شما بشه و اين اتفاق نيفتاده اما الان زمان فكر به ان نيست الان موقعيتيه كه خودتون بايد براي خودتون كار كنيد 
خوندن كتاب جدايي معنوي خيلي ميتونه بهتون كمك كنه .

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha