سلام
من و همسرم ۲۷ سالمونه
دو تا دختر دارم و سومی در استانه ی دنیا اومدن
شش ساله ازدواج کردیم
مشکلم با همسرم اینه از اولش توجهی بهم نداشت تو جمع
بیشتر وقتا با رفیقاش
تا حالا تو ۶ سال نشده با من جایی بریم بیرون گردش
همش با دوستاشه
حتی تو جمع فامیل همش پیش خاله و زندایی و عمه و دایی و عمو
همه به جز من !
ولی تو خونه تو خلوت باهام خوبه فقط !!!
این خیلی منو ازش سرد و متنفر کرده
خصلت های بد هم زیاد داره تا بخوام اعتراض کنم کتک فحش بددهنی تحقیر خودم و خانوادم
اینو گفتم که بدانید جرات بددهنی یا اعتراضم ندارم که بگید بخاطر اینا از خونه فراریه
پول منو ایشون میگیره برای هر خرید کوچیک و بزرگ باید اجازه بگیرم
حق رفت آمد با دوست و ندارم
الان من ماه آخر هستم دو ماه پیش ایشون مادرش خونه خرید و هر روز صبح تا شب مشغول نوسازی خانه ی مادرش بود و مسولیت خونه بچه ها همه پی گردن من
اخرشم میگه چی میکنی تو خونه مگه لباسا رو لباسشویی میشوره ظرف و ظرفشویی واسه تربیت بچه ها هم که هیچ تلاشی نمیکنی
کلا هیچ کارم به چشش نمیاد
الان یک ماهه هیچ ارتباط فیزیکی و کلامی هم نداریم
یک بار که دیگه خیلی خسته شدم پیام دادم بهش گفتگفتم بخاطر خدا بیا یه دقیقه این بچه ها رو بگیر من دیگه نمی کشم تو که میخواستی مسولیت قبول کنی چرا بچه سوم آوردی بدون رضایت من که من الان نتونم به این دوتا هم برسم
که سر این هرچی از دهنش درومد به من گفت و از اون روز دیگه با من حرف نزد و توقع داره من برم التماس و عذر خواهی کنم
به نظرتون چی کنم؟ واقعا درمانده شدم هیچ تضمینی نمیتونم بگیرم
من با خیلی مشاوره ها حرف زدم ایشون یه با به پیشنهاد من رفت با مشاور صحبت کرد چون با اعتماد به نفس تمام میگفت مطمئن باش همون مشاور که گفته من مقصرم اگر حرفای منو بشنوه میگه تو مقصری
رفت با مشاور صحبت کرد و وقتی مشاور گفت آقا شما مقصری برگشت به مشاوره گفت خانمم تموم حرفایی که از من به شما زده دروغ گفته!!!!بعدشم میخواست بده از مشاور شکایت کنه در مطبش و ببنده
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید