شوهر رفیق باز

باسلام.

من مشکلم با شوهرم اینه که هروز از سرکار میاد خونه آماده میشه میره بیرون با رفیقاش من باید با بچه خونه بمونم تا نیمه صبح تا بیاد خونه. من نمیگم تفریح نداشته باش حداقل ماهی یکبار ولی میگه باشه ولی روز از نو روزی از نو میگه نیاز دارم با رفیقام برم تفریح با زن و بچه بهم مزه نمیده تازه زندگی کردنو یاد گرفتم هر چیم بگی من کار خودمو میکن.م از هر موردی بهش خوبی میکنم نمیزارم نقطه ضعفشو کسی بفهمه درکش میکنم آخه من کاری به کارش ندارم چرا داره میگه با تو به من خوش نمیگذره؟ حتی انقدر بی مسولیته که حتی به خاطر بچه ام شده بیرون نمیبره فقط در حد این که ببره ما رو نیم ساعت بیرون شام بده بیایم خونه هر صحبتی باهاش میکنم اصلا تاثیری نداره و کارخودشو میکنه. هر چی بهش میگم بچه چی اون نیاز نداره تو رو خونه ببینه باهاش وقت بگذرونی؟ اصلا نمیفهمه منم خسته شدم از دستش خیلی بهم بر میخوره میگه با تو خوش نمیگدره مگه قراره کاری بکنیم؟ همین که درکنار هم هستیم لذت داره نه اینکه تو سرو کول هم دیگه بپریم .این مسله خیلی برام جدی شده و دیگه تحملشو ندارم اگه بچم نبود خیلی وقت پیش ازش جدا میشدم به  خاطر بچه نمیتونم  این کارو بکنم چون آدمی نیست بخواد از پس مسولیتش بر بیاد و نمیتونم وقت بگذرونم با خودم .اینم از  این موضوع سو استفاده میکنه چون میدونه من به خاطر بچه نمیتونم جایی برم. لطفا راهنمایی کنین کار از حرف زدن گذشته احساس ناامیدی میکنم