من 8سال ازدواج کردم اصلا حاضر نیست پول بهم بده، اوایل خرجی هم نمیداد 3شیف کار میکرد تا بهش میگفتم میگه ندارم 7سال باخانواده اش غذا میخوردیم
اونم با چه منتی، ولی اون اصلا احساس مسئولیت نمیکرد، چندین بار به خاطر این مسئله رفتم خونه پدرم قهر اما اصلا افاقه نکرد که نکرد، حتی کارمون به دادگاه کشیده شد سر این مسئله نهایت راضی شد خونه جدا برام بگیره الان خرج خونه عالی میاره البته فقط چیزهای که خودش دوست داره و اصلا براش مهم نیست من چی دوست دارم
من 32سالمه و ایشون 35سال من لیسانس و ایشون دیپلمه، ما سنتی ازدواج کردیم، دوران عقد هم اصلا خرج نمیکرد یه تعارف خالی میکرد منم میگفتم نه ممنون اونم چیزی نمیخرید
تا حالا فقط یکبار بهم هدیه تولد داد و دوبار کادو روز زن در حد ادکلن کوچیک،
خیلی باهاش صحبت کردم با هر نحوی که فکرشو بکنید که توروخدا من نیاز دارم به بهونه های مختلف تفره میره.
یا میگه هر چی میخوای بگو من برات میخرم تا بهش میگم پشت گوش میندازه یا دیگه خیلی نیازم باشه بعد 3،4ماه با هزار مکافات میخره
اگه خیلی هم اصرار کنم شروع میکنه به توهین و تحقیر کردن آخه خانواده من از نظر مالی کمی ضعیف هستن میگه تو فرض کن خونه باباتی تا حالا از این چیزا پوشیدی یا خوردی نهایت هم میگه همین که هست نمیخوای برو تو همون خونه قبلیت که قدر نعمت بدونی
خیلی نفهمه😭😭
حتی راضی نمیشه منو ببره خونه بابام ماشین داره ونه حاضره پول کرایه بده
ونه اجازه میده برم سر کار
خیلی با رفتار و زبونش اذیتم میکنه
واقعا خسته شدم توروخدا کمکم کنید یه پسر6ساله دارم فقط به خاطر اون صبر کردم وگرنه واقعا غیر قابل تحمله
اگه شرایط و حامی داشتم حتما ازش جدا میشدم چیکارش کنم؟
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید