عدم تمایل همسرم به رفت و آمد با خانوادم بعد از آشتی

سلام.۱۰ ساله ازدواج کردم یه پسر و دختر شیره به شیره دارم،۲/۵ و ۱ ساله.

شوهرم از اول دست بزن داشت ولی چون خودم غرور داشتم و همسرم هم خیلی موجه و متشخص هست به کسی حرفی نزدم.تا اینکه بعد از اینکه برای دومین بار جلوی چشم بچه ها دست بلند کرد رفتم خونه ی پدرم و حدود سه ماه اونجا موندم.خانوادم به شدت از موضوع ناراحت شدن و از من عصبانی که چرا این همه سال سکوت کردم.پدرم شوهرم رو خونه راه نداد و گفت باید با پدر و مادرت بیای.پدر و مادرش هم اصلا وارد موضوع نشدن و میخواستن به روش خودشون خیلی ساده منو آشتی بدن که نه من و نه خانوادم زیر بار نرفتیم.تا اینکه همسرم که فوق العاده لجباز هست بعد از سه ماه حاضر شد بیاد پیش پدرم و تعهد شفاهی داد که دیگه دست درازی نمیکنه و حتی اگه لازم باشه دکتر میره و دارو میخوره.بعد از اینکه برگشتم به زندگیم شوهرم تمایلی به مراوده با خانوادم و خواهرام نشون نمیده و بهانش اینه که معذب هستم و خجالت میکشم.تو ماه رمضون دو بار اومد خونشون ولی بعد از اون نه و میگه هر موقع حالم خوب بود میام هر موقع خوب نبودم نمیام.قبل از این موضوع خیلی علاقه داشت با خانوادم رفت و آمد کنه و سفر بره حتی بیشتر از خانواده خودش.به منم میگه تو هم هر موقع دوست داشتی بیا خونه مامانم هر موقع نخواستی نیا ولی من بخاطر حس خوب بچه هام و انسجام خانواده میرم.ولی توقع دارم اون هم بفهمه و هفته ای یک بار منزل مامانم بیاد.

الان خدا رو شکر هیچ مشکلی نداریم جز اینکه بی توجهیش به خانوادم خیلی آزارم میده و حتی روی کیفیت رابطه جنسیمون هم اثر گذاشته.

لطفا راهنماییم کنین که چیکار کنم که به هدفم برسم و قبول کنه کینه و کدورت رو کنار بذاره؟