شوهرم کم حرف و خجالتیه

سلام.من سال 91عقد کردم.پدرم اسکیزوفرنی بود و وقتی 15سالم بود فوت کرد.ی برادر دارم که از شش سالگی به قصد آزار جنسی به من نزدیک میشد و تهدید میکرد.ومن هربار جوری فرار میکردم،وقتی بیست سالم بود برادرم به شیشه و قرص معتاد شد و علنن از منو خواهرام میخواست که باهاش رابطه داشنه باشیم و خیلی تهمت های زشتی به ما میزد و کتکمون میزد. روزگارمونو سیاه کرده بود.منم باگرفتن لیسانسم و مشغول شدن تو یه مدرسه غیردولتی بعنوان دبیر.چندتا خواستگار داشتم.اوضاع خونه بعدازمدتی که برادرم تیمارستان های مختلف و کمپای مختلف رفته بود دوباره اشوب شد منم مجبور به ازدواج شدم باپ سری که اصلا نمیشناختم به اصرار خانوادش بعد یک ماه (که تو این یک ماه هم یکی دوبار دیدمش) فوری عقد کردیم.تو عقد فکر میکردم خجالتیه نه با کسی رابطه اجتماعی برقرار میکردن نه حرف خاصی به من میزد بیشترشنونده بود و جوابای کوتاه میداد.بعد ازدواج من سه ماه باکره بودم فقط درحد معاشقه باهام بود.البته الان یه دختر پنج ساله دارم.ولی همسرم یا خوابه (پنج شش ساعت خواب روز داره )یا سرکاره یا بازی گوشی انجام میده.حرف که باش میزنم جواب نمیده .میدونم دوستم داره ولی اصلا ارتباط برقرار نمیکنه نه با من و نه باهیچ کس دیگه .حتی خانوادش. تو جمع ها همش یه گوشه نشسته پای گوشی.فقط سلام و خداحافظ.یه چیزی که بهش میگم درست متوجه منظورم نمیشه.شوخیارو درست نمیگیره.فیلمی میبینیم من باید برداشت فیلمو بهش بگم خودش نمیفهمه.همین باعث شده احساس تنهایی کنم و تو جمع ها هم خجالت زده باشم.

پیمانکاری تو یه شرکت دولتی کار میکنه 16ساله.حقوقش بد نیست.یه خونه و یه ماشین داریم .دخترم پنج سالشه .همسرم سی وهفت سالشه من سی وسه