2794

از زندگی با مادرشوهرم واقعا خسته شدم

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 284 بازدید

سلام و خسته نباشید.من چهار ساله ازدواج‌کردم و بچه هم ندارم فعلا.ما با مادرشوهرم باهم زندگی میکنیم یعنی ما طبقه ی بالا و‌مادرشوهرم پایین.مادرشوهرم خیلی وقته شوهرش فوت شده و تنهاست.شوهر من فرزند اخریه و به همین دلیل ما بامادرشوهرم زندگی میکنیم.همه ی کارهای منزلش رو من انجام‌ میدم و هر موقع غذا درست کنم براش میبرم.اما واقعا دیگه کم آوردم ما هیچ استقلالی تو زندگیمون نداریم هر جا میخوایم بریم باید اجازه بگیریم و بد خلقی میکنه مادرشوهرم .مسافرت هم به غیر از خودش اجازه نداریم باکسی بریم.من هم دوست دارم مثل جاریام آزاد باشم اما نمیتونم.و شوهرم هم اصلا درکم نمیکنه وقتی از زندگی مستقل حرف میزنم میگه ما که زندگیمون مستقله تو ناشکری و ما تا زنده ایم با مادرم زندگی میکنیم و...

چند ماهیه که کارم گریه و التماس به خدا و دعا و نذر و ذکره.اما دیگه خدا دعامو براورده نمیکنه برای همین میخوام از این زندگی که دارم لذت ببرم.خیلی ممنونم

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۰ جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیز
متوجه ناراحتی شما هستم و میدانم شرایط سختی دارید گرچه این شرایط همیشگی نیست
مشکل شما باصحبت کردن همسرتان و خانواده اش حل میشود. باید مهارت گفتگو را یادبگیرید .گفت و گویتان نباید حالت شکوه و گلایه و انتقاد باشد حالت دردو دل کردن و نیاز به کمک کردن باشد
در وهله اول سعی کنید خیلی به مادرشوهرتان محبت کنید و احترام بگذارید . به همسرتان بگوسید وه از صمیم قلب مادرش زا دوست دارید ومشکلتان زنرگی کردن با ایشان نیست بلکه فقط تا حدی نیاز به استقلال دارید مثلا هملنطور که دوست دارید مادرشان در سفر باشما باشند میخواهید گاهی هم تنها مسافرت بروید ویا انها رستوران بروید
شاید چون همسرتان در منزل مادرشان ساکن هستند و اجاره و هزینه نمیدهند قبول کرده اند به کارهای ایشان هم رسیدگی کنند
مادرشوهر شما فردی تنهاست بدون حامی و شریک زندگی .تنها دلخوشیش شما و پسرش است 
کمی نگاهتان را تغییر دهید تا بهتر بتوانید با این شرایط کنار بیایید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha