2794

سلام 

داستان من و هم کلاسیم خیلی مفصله سعی میکنم خیلی کوتاه بگم .آشنایی ما از ۹ سال پیش شروع شده ما هم استانی هستیم و توی دوران کارشناسی ، در استان دیگه ای هم کلاسی بودیم و هر دو درسخوانو با پشتکار و دانشجوهای خوبی بودیم. کم کم حس کردم که به من علاقه دارن ، رفتارهایی داشتن که خیلی تابلو بود و حتی سایر هم کلاسیا هم متوجه شده بودن و به خاطر همین من رو زیاد اذیت میکردن ، حمایت ها و کارهای ایشون و در ارتباط قرار گرفتن ما موجب شد که به مرور من هم به ایشون علاقه مند بشم . ولی هیچوقت علاقشون رو زبانی به من اعلام نمیکردن . در این بین قهر و آشتی هم بین ما زیاد اتفاق میافتاد که ببشتر این بحثها به خاطر حرفهایی بود که خارج از عرف به من میزدند . تا اینکه دوران کارشناسی تمام شد و ایشون ارشد پذیرفته شدن ولی همیشه هر از گاهی سرو کله ایشون در زندگی من پیدا میشد و پیگیر زندگی من میشدن .بعد از دوسال من هم در همان دانشگاه و همان رشته ایشون پذیرفته شدم متاسفانه.چندین بار بسیار به من اصرار کردند که با هم قرار بذاریم و صحبت کنیم که من نپذیرفتم . در دوران ارشد بعد از فوت مادرم در وضعیت روحی بسبار بدی قرار داشتم تا اینکه منی که همیشه در مقابل ایشون گارد میگرفتم ، یک شب اتفاقی افتاد که به سیم آخر زدم و در کمال ناباوری علاقه خودم رو به ایشون بیان کردم😓 طوری که فقط میخواستم حرف دلم رو زده باشم و چیز دیگه ای برام مهم نبود و بعدش هم ایشون رو کامل بلاک کردم که رد پایی ازش دیگه توی رندگیم نباشه چون توی این چند سال از نظر روحی خیییلی اذیت شدم و بعد از این قضیه کاملا برای من تمام شدند و در دانشگاه مثل غریبه ها باهاشون رفتار میکردم ولی ایشون همچنان پیگیر من بودند و بسیار به من زل میزدند. بعد از دوسال ، چند روز پیش به صورت کاملن نا خواسته  که قصش طولانیه ، باز در ارتباط پیامکی قرار گرفتیم و ایشون از من حلالیت خواستند  ، من کاملا عادی رفتار کردم و بهشون گفتم که احساس من فقط یه وابستگی بچه گانه بوده و آنچه در گذشته رخ داده هیچ اهمیتی برام نداره  در حالی که ایشون بالاخره اقرار به دوست داشتن من در گذشته کردند و گفتند که   الان  به خاطر مشکلات خانوادگی بسیاری که دارند همه چیز براشون تموم شده و اصلا امکان عشقو عاشقیو ازدواج ندارند. ولی در عین حال  به بهانه های مختلف اصرار کردند که عکسی از خودم براشون بفرستم که من امتناع کردم !!.برداشت شما از این آدم چیه و اینکه آیا اشکال نداره من مثل سایر هم دانشگاهیام باهاش رفتار کنم و دیگه بلاکش نکنم( چون دیگه حسی بهش ندارم)؟ چون دیگه حوصله موشو گربه بازی ندارم در ضمن اینو هم بگم که من ۲۷ سالمه و ایشون ۵ ماه از من کوچکترن

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۷ جنسیت زن شغل دانشجو و مشاور تحصیلی وضعیت تاهل مجرد
پاسخ مشاور

مشاور خانواده

سلام دوست عزیز
ایشان در صحبت هایشان به شما گفته اند که قصد ازدواج و عشق و عاشقی را ندارند از طرفی هم شما میگویید که علاقه ای به ایشان ندارید پس این احساس و رابطه دوری که بین شما بوده به پایان رسیده است. اینکه ازشما عکس میخواهند یک درخواست نامعقول است چراکه تاکید کرده اند که قصد ازدواج ندارند وبیشتر به این رابطه به چشم دوستی نگاه میکنند
توصیه میکنم وارد این ارتباط دوستانه نشوید چراکه شمارا از موقعیت هایی که در اینده خواهید داشت دچار تردید خواهد کرد
اگر در تصمیمتان قاطع باشید دیگر فرقی نمیکند که بلاکش کنید یا نه و برایتان با همکلاسیهایتان فرقی نخواهند داشت
سعی کنید تمرکزتان را بر موضوعات دیگری بگذارید واگر در محیط دانشگاه با ایشان برخوردی داشتید همانطور که خودتان اشاره کردید مانند سایر همکلاسیهایتان رفتار کنید 
موفق باشید

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha