سلام و وقت بخیر...من چند ماهه که به همراه همسرم به کشوری دیگه نقل مکان کردیم، فعلا به مدت۴ سال تا بعدش ببینیم چی پیش میاد، من بچه اخر خانواده هستم و به شدت با مادرم صمیمی بودیم. بخاطر همسرم تصمیم گرفتم بیایم اینجا اما الان خیلی بیتاب مادر و پدرم هستم.
گاهی با فکر کردن به دستاوردامون در اینجا و ...اروم میشم اما باز دوباره چهره ی سردرگم و مبهوت مامانم موقعی که این خبرو دادم بهش میاد جلو چشمم و داره دیوونم میکنه. خصوصا که این شرایط کرونام پیش اومد، بیشتر تو خونه ام.
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید