2794

سلام خسته نباشید

من یه خانم متاهل ۲۴ساله هستم که ۷ ساله ازدواج سنتی کردم من و همسرم بندر عباس زندگی میکنیم و خانوادهامون همدانن.هر بار یک ماه به دیدنشون میرم که شوهرم نمیذاره من خونوادمو خیلی بینم کل یک ماه خونه پدر شوهرمیم بعضی روزا برای شام یا ناهار میریم خونه مامانم .هر وقت هم دلیلش رو میپرسم که چرا اجازه نمیدی بیشتر کنار خونوادم باشم حق به جانب میگه به اندازه کافی رفت وآمد میکنیم و بیشتر دوست داره با خونواده خودش باشه البته خونوادش خیلی قدیمین از لحاظ فکری و هنوز تو خونشون زن هیچ ارزشی نداره نه حق تصمیم گیری و نه اظهار نظر پدر و مادرش همش تو گوشش میگن قدیم به زنا رو نمیدادن قدیم زنا سال به سال نمیرفتن خونه باباشون و هزاران مورد دیگه من خودم فکر میکنم بخاطر همین طرز فکری که خونوادش براش درست کردن نمیذاره من راحت برم پیش خونوادم آخه ما تو سال یه بار میریم همدان که همون یه بارم کوفتم میشه اگه خیلی هم بهش اصرار بکنم که برم پیش خونوادم آبرو ریزی میکنه اما برادرش خانومشو راحت گذاشته و تمام تصمیم زندگیشون و رفت آمداشون با خانومشه بنظر شما همسر من تحت تاثیر حرف های پدر مادرشه که نمیزاره من مادرمو ببینم آخه هیچ دلیل دیگه ای واسه کارش نداره میشه منو راهنمایی کنید لطفا؟ و اینکه وقتی بر میگردیم بندرعباس من که نتونستم خونوادمو ببینم درست و حسابی و کلی غصه تو دلم گذاشته واقعا ازش متنفر میشم و نمیتونم رفتاراشو ببخشم هر وقتم بهش گلایه کنم سریع شروع میکنه دادو هوار که من ادامه ندم یه پسر دوساله دارم و نمیخوام زندگیم ازهم بپاشه ولی بخدا رفتاراش خیلی برام عذاب آوره علاوه بر اینا حقوقشو از من پنهون میکنه در صورتیکه من پدرم فوت شده بچگی از همون اول بخاطر شرایط مالی کم توقع بار اومدم و سال به سال ازش نمیخوام برام پول خرج کنه حق تصمیم گیری ندارم مثلا وقتی میگم فلان وسیله خونه خراب شده بخر میگه نیاز نیست بعد خودش میره یه وسیله غیر ضروری میخره وقتی هم بهش بگم چرا اونو نخریدی صدتا دلیل میاره اصلا براش ارزش ندارم ومتاسفانه از لحاظ عاطفی هم انگار یه تیکه سنکه. نه محبت میخاد ونه میده وقتی هم که بهش میگم میگه من نه کسی رو دوست دارم نه میخوام کسی منو دوست داشته باشه باتمامی این حرفا من واقعا هیچ حسی بهش ندارم و به اجبار بخاطر پسرم دارم زندگی میکنم دارم افسرده میشم و همین باعث میشه نسبت به پسرم پرخاش کنم تو رو خدا یه راه حلی بهم بدید اهل مشاوره رفتنم نیست چند بار وقت گرفتم نیومده تورو خدا عاجزانه ازتون میخوام یه راه حلی بهم بدید شاید یکم بهتر شه میبخشید خیلی حرف زدم واقعا نمیدونم چیکار کنم خیلی سخته اینجوری زندگی کردن؟

اطلاعات تکمیلی

سن ۲۴ جنسیت زن شغل دانشجو وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

مشاور خانواده و کودک

سلام دوست عزيز 
اين رو در نظر داشته باشيد كه تربيت خانواده تو شكل گيري شخصيت ما تاثير داره، و اينكه همه بچه هاي يك خانواده مثل هم نميشن، پس اينكه برادر شوهر شما با زنش جور ديگه اي رفتار ميكنه دليل نميشه كه همسر شما هم همونطور باشه از طرفي هم رفتار هاي همسرتون دليل بر تاثير صددرصد خانواده اش نيست. اين رو ميگم كه همسرتون رو همونطور كه هست ببينين و بپذيرين و دنبال دليلي براي توجيه رفتار هاش نباشين. 
بي محبتي همسر شما قطعًا تاثير روي شما داره و دلسردتون ميكنه ولي دليل بر پرخاشگري با فرزندتون نميشه،شما ميتونين از اين به بعد هر وقت خواستين خشمتون رو خالي كنين از پسرتون دور بشين تا زماني كه آروم بشين اينطوري كمتر هدف خشمتون قرار مي گيره، سعي كنين روش هاي براي تخليه خشمتون پيدا كنيد،مثل همين فاصله گرفتن،قدم زدن،نفس هاي عميق كشيدن و آب خنك نوشيدن،نوشتن و هر چيزي كه ذهن شما رو درگير موضوعي ديگه كنه.
اگر همسر شما مشاوره نمياد مسئله اي نيست خودتون حتما مشاوره رو برين در هر صورت به شما كمم ميشه. شما براي خودتون و پسرتون هم كه شده بايد حال خوبي داشته باشين .
توصيه ميكنم در رابطه يا كنترل خشم،پرخاشگري كتاب و مطالبي معتبر از اينترنت مطالعه كنين و حتماً به جلسات مشاوره برين.

سلامت باشيد.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha