جدایی از همسر و بی خبری از او

سلام وقتتون بخیر .بنده ۷ سال با شوهرم دوست بودیم و به سختی بهم رسیدیم . الانم ۲ سال و خورده ای که عقدیم دوران دوستیمون که خانوادش میومدن برای خواستگاری که مخالف بودن به اجبار همسرم میومدن و بعدشم دعوا راه مینداختن و فحش کشی. کاری به ایناش ندارم من بعد از عقدم باهاشون رفت و آمد کردم بدون هیچ دلخوری یا بحثی اونام با من خوب بودن. مدت ده ماهه پدرم فوت شده خانواده همسرم که روزی ۲۰ بار به من زنگ میزدن بعد از فوت بابام دیگه سراغمو نگرفتن. الان تو دوسال و خورده ای عقدم با همسرم این چهارمین باره که قهر میشیم سر چیزای الکی و بیخود که چندماه طول میکشه .و بعد آشتی. بهش گفتم چرا خونوادت سراغمو نمیگیرن گفت من صلاحم اینه هر چند که میدونم داره پشتشون درمیاد. این آخرین بار شوهرم به هیچ صراطی مستقیم نیست نه با التماسم برمیگرده نه با حرف منطقی. بهش میگم خوب بیا توافقی تموم کنیم مهریه ام نمیخوام نمیاد. جواب پیام و زنگمم نمیده فقط یبار بعد از بارها اسمس من بهم گفت دیگه نمیخوام این زندگی رو .الانم باز جواب نمیده نه میاد توافقی نه جواب میده .تو اینستاشم آهنگای غمگین پشیمونی میزاره. آدمی بود که دوران دوستی یه ساعت تحمل قهر و نداشت الان ماه ها میره. من نمیخوام زندگیم به جدایی بکشه بهشم گفتم ولی فقط در میره نه حرف میزنه نه میاد برای طلاق. بلاتکلیفم ۴ ماهه دیوونه شدم بخدا شب و روزم گریه ست.بهم گفت غرورم انقدر زیاده که نمیتونم باهات ادامه بدم .ممنون میشم یه راهی جلوی پام بزارین. اگر بگین مشاوره میدونم قبول نمیکنه بره اصلا جواب نمیده بهم.فقط زیادی مغروره چیکار کنم با این آدم.