سلام.وقتی عصبانی میشم کلی گریه میکنم انگار به آخر خط میرسم . به شوهرم میگم راهی جز طلاق نیست ولی بعدش که حالم خوب شه پشیمون میشم. بزرگترین مشکل زندگیم عدم تمایل همسرم برای مادرشدنمه.قبلا اصلا اینطوری نبودم از وقتی که گفته فعلا بچه نمیخوایم چون از همسر قبلش بچه داره به هم ریختم بارها باهاش صحبت کردم و باهام قهر میکنه . ولی سر مسائلی دیگه تمایل نداشتنش برای بچه میاد تو ذهنم و سر مسائل پیش پا افتاده دعوامون میشه. امروز فهمیدم که ازم مخفی کرده که مقداری پس انداز داره و دست خواهرشه اما من بی خبر بودم. حس میکنم منو دوستم نداره.تو هیچ مسئله ای باهام مشورت نمیکنه. قبلا تقریبا ده روز پیش فیلم مستهجن تو گوشیش دیدم بهم میگه منو تو گروهای دیگه اد کردن خبر نداشتم در صورتی که من متوجه شدم خیلی وقته تو گروهه منتظر بودم خودش اون گروه نامشرعو پاک کنه . بازم متوجه شدم شماره نامزد قبلش تو گوشیشه گفت فراموش کردم پاک کنم. اینا روحو روانمو به هم ریختن و مشکلم اینه این آقا حق به جانبه. چون من گریه میکنم هب هم میریزم داد میکشم تقصیرات گردن من میفته و کسی منو درک نمیکنه .لطفا کمکم کنید چطور با شوهرم رفتار کنم خواهش میکنم کمکم کنید چطور خودمو کنترل کنم که بعد از آروم شدنم از رفتارم پشیمون نشم. من بعد از اینکه عدم تمایل ایشون به بچه دارشدنمو متوجه شدم اینطوری شدم گاهی دلم برای خود واقعیم تنگ میشه؟
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید