سلام خانم عزیز
درک می کنم که معنی بعضی رفتارها گاهی انقدر برایمان مهم است که حتی خاطراتش هم ما را اذیت می کند.
در مورد چیزی که مطرح کرده اید ممکن است معنی شبیه این که برایش مهم نبودم، یا اهمیت برایم قایل نشد در ذهنتان وجود داشته باشد. برای این که تکلیف این فکر را مشخص کنید که آیا صرفا یک فکر سمج است یا واقعیت رابطه ی ایشان با شما این گونه است، دنبال شواهدی هم بگردید که آیا برعکسش هم وجود داشته یا نه؟ مثلا چه آن موقع و چه بعد از آن ایشان کار یا هزینه ای کرده که نشان دهد برای شما اهمیت قایل است ؟ از نظر خودش اگر نگاه کنیم چکار کرده؟ اگر مثال های برعکسی وجود داشت، که این فکر شما را متعادل می کند، اما اگر وجود نداشت با همسرتان در مورد آن به آرامی و احترام صحبت کنید و توضیحات ایشان را بشنوید. اگر چیزهایی هست که دوست داشتید می خریدید و الان به نوعی امکان جبران آن کمابیش وجود دارد از همسرتان بخواهید که الان این کار را انجام دهند تا کدورت شما کمتر شود.
اگر بیشتر از این ها این فکر باز هم مهم باقی ماند، مطمئن شوید که در شما تبدیل به وسواس نشده باشد.
با آرزوی موفقیت
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید