2794

برگشت به همسر سابق کار درستی است؟

نام ارسال کننده محرمانه می باشد 203 بازدید

سلام. من 25 سالمه ۱۸سالگی ازدواج کردم و یدونه دختر ۶ساله دارم من تو زندگی اولم شکست خوردم مشکلات زیادی داشتم همسرم همیشه دعوام میکرد دست به زن هم داشت کلا مشکل داشتیم جوری که من ازش فراری شدم دلم شکست تونستم ازش حق طلاق بگیرم و جدا شم یک سال که مجرد بودم دایم باهم در ارتباط بودیم کلا دخترمو میومد میدید همسر قبلی ام اصلا منو آدم حساب نمیکرد،من طلاقم رو از خانوادم پنهون کرده بودم چون میخواستم اگه بشه برگردم ولی بعدش که مشخص شد همه با دید بد بهم نگاه میکردن همسرم خیلی اصرار کرد که بیا دوباره ازدواج کنیم میگفت من عوض شدم و فلان اما چون فرصت زیادی داده بودم دیگه اصلا قبولش نمیکردم آدم دو رو و دروغگویی بود اصلا نمیتونستم بهش دوباره اعتماد کنم و اینکه افتاده بودم دنده ی لج،خانوادم نزاشتن مجرد بمونم هی رفتن و اومدن گفتن فلانه بهمانه نباید تنها بمونی من با یه نفر آشنا شدم از طریق فامیل قبول کردم همسرش فوت شده بود و دو تا بچه داشت الان تقریبا ۵ماهی هست که باهاش ازدواج کردم اوایل فقط از سر ناچاری که دیگه نمیتونستم نگاه های بد رو تحمل کنم و اینکه همسر قبلیم هی طعنه میزد که کسی تورو قبول نمیکنه از وقتی ازدواج کردم همش گریه افسردگی و مشکلات ،خبر ازدواجمو شنید هر روز میومد هر روز میگفت اشتباه کردم الان ها هم هی به خانواده ی من زنگ میزنه که تورو خدا اگه بشه بیاد با من ازدواج کنه ولی دیگه خانوادم قبول نمیکنه  منم اوایل اصلا راضی نبودم برگردم ولی چند وقتیه دخترم گریه میکنه میگه تورو خدا مامان بیا بریم پیش بابامون بمونیم، همسر الانم خیلی بهتره,همسر الانم خیلی آدم خوبیه خوش اخلاقه دخترشو نیاورده ولی پسرشو آورده اونم ۵سالشه کلا این مدل زندگی خیلی سخته با دختر من نمیسازه دعوا میکنن منم اعصابم خراب میشه ولی همسرم با دخترم رابطه اش خوبه.تورو خدا کمکم کنین من نمیتونم این شرایط رو تحمل کنم گریه ی دخترم از یه طرف، زنگ زدن همسر قبلی ایم طرف دیگه و اینکه راجع به همسر الانم خیلی عذاب وجدان دارم بالاخره اونم با یه امیدی باهام ازدواج کرده ولی دیگه الان ها راضی شده طلاق بگیریم میگه اگه خوشبخت بشی برو دنبال زندگیت چون ازش بچه داری بخاطر ناراحتی من و دخترم میگه این حرفارو ولی هی گریه و زاری و ناراحتی که میگه من آبروم میره و فلان منم خیلی داغونم خیلی همسر قبلی ام هی زنگ میزنه به همسرم میگه اشتباه کردم تقصیر من بود زن و بچه مو آواره کردم جدا شو و من برگردم

من برگردم خانوادم منو رد میکنن میگن آبرو داریم از یه طرفم میگن برگردی میشی مقصر که اگه آدم خوبی بود جدا نمیشدی الان چرا برمیگردی

ولی من خیلی صبوری کردم تو زندگی اولم خیلی خیلی نشستم گفتم حل میشه ولی اشتباهم این بود که بیخودی کتک میزد و منم گریه میکردم جلوش واینستادم که نزن اشتباه من فقط دفاع نکردن از خودم بود الان خیلی درگیرم دخترم تو این سن افسرده شده میگه بریم پیش بابای خودم من الان چیکار کنم

اطلاعات تکمیلی

سن 25 جنسیت زن شغل خانه دار وضعیت تاهل متاهل
پاسخ مشاور

روانشناس و مشاور

بادرود.دوست عزیزازدواج دوم شمادرشرایطی که هنوزنسبت به بازگشت به همسراول تردیدداشتیددرست نبوده؛اماازنظرمن حتما همسرسابق شمانیازداره که به یک روان شناس برای کنترل خشم وحل مشکلاتش مراجعه کنه،یادتون باشه تنهاقول دادن ایشان برای تغییررفتارکافی نیست.بعدازگذراندن حداقل ده جلسه درمانی بانظریک روان شناس میتونه واردزندگی متاهلی بشه.والبته احساسات همسرفعلی شمانبایدنادیده گرفته بشه،حتمااگربعدازتصمیم نهایی انتخاب شماجدایی بودبایدرضایت ایشان رابه دست بیارین،ودرنهایت برای حل مشکل نارضایتی همسرفعلی به یک روان شناس مراجعه فرمایید.

تجربه شما

اولین نفری باشید که نظر میدهید
login captcha