سلام وقتتون بخیر
عاجزانه ازتون کمک میخام
بزارید از اول براتون تعریف کنم منو شوهرم سه سال دوست بودیم عاشق هم بودیم اون 22سالش بود من 21که به هم رسیدیم اونموقع ها تازه اینستا اومده بود که عروسی کردیممنم شوهرم خوشگل و قد بلند و بدنساز هی دخترا فالوش میکردن قربون صدقش میرفتن تا من فهمیدم گوشیشو شکست اینستاشو پاک کرد دوباره بعد یه مدت انحام میداد خلاصه ما دعواهامون چند وقت یک بار شروع میشد ولی حل میشد خدایی چیزی ام نمیدیدم ازش تا اینکه باردار شدم و از هم فاصله گرفتیم بعد زایمانمم که راحت من که نبودم چکش کنم واسه خودش کاری کرده
یه سری پیام تو گوشیش دیدم زد زیرش گفت مزاحمه باورش کردم باز دیدم گفت اشتباه میکنی به قول تو حاشا میکرد تا اینکه 29اسفند 97گوشی به دست خوابش برده بود رفتم بهش بگم بیا سر جات بخواب پیاماش و دیدم وای دختره واسش نوشته بود من که نمردم کنارتم تو شوهرمی و فلان
همونجا مردم بهم گفت دوست داشتم من تا چش باز کردم تورو دیدم جوونی نکردم و فلان
با مشاوره حرف زدم
بخشیدمش بخاطر بچم برگشتم به زندگیم اما چه زندگی یه مرده متحرک بودم هرکی رو تو خیابون میدیدم فکر میکردم دخترست خیلی خیلی روزای سختی رو گذرونم ولی باز پاشدم سرپام بی مهری بهم میکرد خیلی سخت بود
آمارشو گرفتم باز با دختره بود اعتراف کرده بود که دختره تهدیدش کرده به خودکشی اگه رابطه رو تموم نکنه
من خیلی سختی کشیدم بی پولی مطلق که حتی پول نونم نداشتیم
ولی باز صبر کردم
الان چند ساله دارم تحمل میکنم تا اینکه چند روز پیش من خونه مادرم بودم.
فردای روزی که اومدم یه کلیپس مو رو مبل خونم دیدم و باز دنیا رو سرم خراب شد
بهش گفتم کسی اینجا بوده گفت آره چرا گفتم کی گفت عباس دوستم گفتم بهش بگو کلیپسشو جا گذاشته هیچی نگفت بهش گفتم چرا هیچی نمیگی نمیخوای توضیح بدی موند داد و بیداد بعدم درگیر شدیم و خیلی کتکم زد انگشت دستم فکر کنم شکسته اون یکی دستم کبوده صورتم زخمه
اومدم خونه پدرم و گفتم طلاق
ولی دلم داره میترکه واسه پسر دوسال و نیمم توروخدا بگید چیکار کنم چطور اقدام کنم این شوهر نمیشه واسه من چون نه محبت عاطفی میکنه نه جنسی نه مالی نه هیچی .
کمکم کنید چیکار کنم زود جوابمو بدید توروخدا حالم خرابه
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید