سلام خانم عزیز
متاسفم که شاهد چنین چیزی بوده اید و متوجه هستم که احتمالاً باید چه حالی داشته باشید.
در این مورد نیاز دارید با همسرتان در یک خلوت تکی صحبت کنید و درباره ی احساسات و فکرتان به ایشان بگویید.چیزهایی هست که لازم است ایشان از زبان شما بشنوند، که برایتان مثال می آورم:
از نظر من چنین رفتاری خیانت حساب می شود نه یک تفریح ساده ی مجاز یا بی اهمیت.
برای من احساس بی احترامی و بی وفایی نسبت به حریم ۲۲ ساله ی زندگیمان دارد.
من بسیار از این بابت از دست تو ناراحت و عصبانیم و احساس می کنم چیزهای مهمی در مورد همه ی این سال ها را نادیده گرفته ای
کاملا احساس بی اعتمادی دارم و اصلا نمی دانم که به تو می شود اعتماد کرد یا نه
وقتی همه ی این حرکات را عادی می بینی که بیشتر می ترسم و بی اعتمادتر می شوم
بدان که من را به جایی رسانده ای که فکر می کنم به خاطر بچه ها صرفا مجبور به ماندن هستم
بدان که با این حرکات با روح و روان من بازی بدی می کنی
و ...
لازم نیست چنین چیزی را برای خودتان عادی فرض بگیرید و بهتر است تا مدت قابل قبولی سرسنگینی و ناراحتی خودتان را به همسرتان نشان دهید تا ایشان واقعاً درک کنند که شما آسیب می بینید.
شما علاوه براین موارد به یک مکالمه ی جدی دیگر برای درک علل و انگیزه ی این رفتار از سوی همسرتان نیاز دارید.
آرزوی موفقیت برایتان دارم
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید