با سلام.من 4 ساله ازدواج کردم و یه بچه 6 ماهه دارم.
همسرم در دوران بارداری هیچ کمکی به من نکرد و حتی نمیزاشت برای کمک کارهای خونه کارگر بگیرم...همه رو تا روز آخر خودم انجام میدادم...
بعد بدنیا اومدن بچه هم همینطوره و به تبع وقت آزاد کمتری دارم و به همه کارها نمیرسم و خونه خیلی وقت ها نامرتبه.دانشجو هم هستم و درس و بحث و کلاس خودم به این کارها علاوه میشه.
همسرم تو نگه داشتن بچه هم کمکی نمیکنه و 6 ماهه من شبا رو نخوابیدم و اکثرا چشمام قرمزه و سردرد میگیرم.در حالیکه خودش قول داده بود بچه دار بشیم کمک میکنه تا من به درسم برسم اما فقط برای چند روز اول بود.
خودشم هیچ مراعاتی نمیکنه فقط میخوره و میریزه و میپاشه و من باید جمع و جور کنم.به وسایلشون هم دست میزنم که مرتب کنم متوجه بشن داد میزنن سرم که چرا به وسایل من دست میزنی(حساسن رو وسیله هاشون)اما خودشونم جمع مرتب نمیکنن هر وقت هم چیزی میگم نهایتا به دعوا ختم میشه.
دعوای آخرمون هم برای این بود که بدون توجه به شرایط خونه با خونواده ش تماس میگیره که بیان اینجا.این اتفاق چندین بار افتاد.بهشون میگم که شما که میبینی شرایط خونه ما رو لااقل بگو یه ساعت دیگه بیان من وقت جار و جمع کردن باشم...اما ایشون میگن که من رو خونواده شون حساسم و عمدا این جمله رو میگم که نیان...
وقتی حرف من باب میلشون نباشه داد میزنن سرم یا توهین میکنن و میکوبن به در و دیوار و کابینت!من همیشه آروم صحبت میکنم اما ایشون میگن که آروم حرف میزنی یعنی انگار آروم چاقو میزنی به من!اخونه ما آپارتمانیه و من بهشون تذکر میدم که داد نزنن و رعایت کنن...خجالت میکشم پیش همسایه ها...
من تمام خواسته م اینه منو درک کنن و همراهی کنن با من...
واقعا خسته شدم...
روز به روز بیشتر زده میشم ازشون...
چیکار میتونم بکنم؟
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید