مشاوره ازدواج مجدد

سلام. خانمی مطلقه هستم دو فرزند دارم که حضانتشون با منه ،یه پسر 15 و یک دختر ۱۲،دو ساله جدا شدم و 40 سالمه ولی ده سال  جوونتر نشون میدم البته قضاوت خیلیا هست در مورد سنم ،زن خودکفایی هستم ،باهنرم تونستم درآمد کوچولویی داشته باشم منزل شخصی دارم که دادم رهن و پولش رو تو بورس سرمایه گذاری کردم و بهمراه فرزندانم باخانوادم زندگی میکنم ،زن خودکفایی هستم ،بااینکه تنهایی بهم فشارمیاره ولی چارچوبهای اخلاقی رو رعایت میکنم و قصد ازدواج دارم ، تعدادی خواستگار داشتم که بخاطر وجود دخترم خیلی سختگیرم چون فقط با دخترم وارد زندگی مشترک میشم بچه هام کاملا منطقی ازدواج منو پذیرفتن و بابچه هام خیلی رفیقم خداروشکر ،،پسرم پیش مادرم میمونه بعد ازادواجم خودش اینجورخواسته ولی تحت حمایت و ساپورت من ،،خواستگاری دارم که ایشونم سه ساله جدا شده ،بچه نداره ،کارمند رسمیه و در کنارش تدریس دانشگاه رو هم داره ،دخترمم قبول کرده ،تو این چند وقت آشنایی مرد با درک وشعوری بنظر میاد ،آینده نگره ،وضع اقتصادیشم متناسبه ،ولی نکته ای که هس چهارسال ازم کوچیکتره که من ازبدو آشنایی این نکته رو متذکر شدم ولی ایشون اصرارداشت که واسم اصلا مهم نیست چون هم شما زیبا وخوش اندامین و اصلا نمیخوره بچه داشته باشین ،ولی جدای از صحبت ایشون ، بنظر خودم کنارهم باشیم اصلا از لحاظ فیزیک ظاهری مشخص نیست چون ایشون چهره مردونه ای داره و میخوره من ازش شش هفت سال کوجیکتر باشم ،،خودشم گفت اگه این موضوع واست مهمه نمیذارم خانوادم سن واقعیت رو بفهمن،،،چون من نمیخواستم باهاشون ادامه بدم ولی ایشون اصرار داشتن که صفات اخلاقی و پایبندی و صداقت من خیلی واسشون باارزشه ،،به دخترم خیلی توجه داره و اونو دخترم صدا میزنه و حتی رو تربیتش هم حساس هست و میگه شما ناموس منید با پسرم مشکلی نداره ولی پسرم بخاطر غرورش که تو سن حساسیه دوست نداره با ما زندگی کنه و فقط میگه مامان تو خوشبخت باشی من راحتم ،،،فعلا من و این آقا تو دوره شناختیم ولی باز یه ترس ناخودآگاهی از انتخابم درمن وجود داره ،،دوستش دارم اونم خیلی دوستم داره ولی بخاطر این اختلاف سن میترسم بعدها پشیمون بشه از طرفی محاسنی داره که نسبت به خیلی از آقایون خو استگارم بهتره موندم نمیدونم چیکار کنم؟