سلام.
اصلاً با سرزنش کردن خود و دیگران و فکر کردن به گذشته، موافق نیستم. ما از گذشته فقط باید درس بگیریم نه اینکه دائم به آن فکر کنیم و غصه بخوریم.
بیستودو سالگی اصلاً دیر نیست. شما هنوز خیلی راه در پیش دارید و چه میدانید؟! شاید در آینده موقعیتهای بسیار بهتری بیایند.
ازدواج چیزی نیست که انسان آن را به اجبار بپذیرد. هم شرایط باید باشد، هم میل درونی. در مورد شرایط، این را بدانید همینکه پسری ایمان و اخلاق داشته باشد و واقعاً اهل کار و کسبِ روزیِ حلال باشد، کافی است. فرق ندارد چه شغلی داشته باشد. چون یک کارمند هم ممکن است بعد از مدتی به دلایل مختلف، بیکار شود. اما این مهم است که مرد اهل کار و بهدست آوردن روزیِ حلال باشد. چون اگر اینطور باشد بههرحال بیکار نمینشیند.
از ترس روزی، ازدواج با اشخاص درستکار را رها نکنید. اصلِ روزی دست خداست و مقداری از آن با کار بهدست میآید.
اما هرگز به گذشته و خواستگاران قبل، فکر نکنید. فکر کردن به آنها نهتنها مشکلی از شما حل نمیکند بلکه مشکلی بر مشکلاتتان میافزاید.
شما با خیال آسوده به درس و کار و زندگی روزانهٔ خود مشغول باشید و امر ازدواج را به خداوند بسپارید. ازخداوند بخواهید بهترین را روزیتان کند.
انشاءالله به وقتش، یک همسر مناسب خواهد آمد.
ضمناً همه چیز را در ظاهر زندگیِ افراد نبینید. خوشبختی فقط با ماشین و خانه بهدست نمیآید. مرد باید اخلاق و ایمان و تعهد داشته باشد. اگر پسری اینگونه بود، دنبال کارِ حلال هم میرود.
موفق باشید. بیهوده نگران و ناامید نباشید و اصلاً به گذشته فکر نکنید.
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید