سلام خانم عزیز
در نظر داشته باشید که هم شما و هم همسرتان در سن بسیار پایینی ازدواج کرده اید و خیلی هم زود، مسیولیت مادری و پدری در زندگیتان شروع شده است اما با وجودی که خیلی سال است متاهل شده اید، اما واقعیت این است که الان هردوی شما وسط جوانی هستید نه یک فرد میانسال و پخته. احساسات و خواسته های جوانی هم در مورد هر دوی شما وجود دارد. ممکن است در این سال ها فرصت کافی برای تجربه ی راحتی و فراغت زندگی یک جوان را تجربه نکرده باشید که البته حتما دلیلی وجود داشته که زود ازدواج کرده اید و بحث ملامت یا حسرت وجود ندارد بلکه بحث درک کردن خودمان و دیگری وجود دارد. سال های خیلی زیادی پیش روی شما و رابطه تان است که اگر بخواهید اشتباه بروید از هم دور و دورتر می شوید.
لازم است که خواسته هایی که در مورد خودتان دارید و چیزی که به مصلحت خانواده تان مربوط است را از همسرتان به شکل درست بخواهید و خواسته های او را هم بشنوید و در نقش مادر یا معلم برای او نباشید. اگر شما یا هر کس دیگری در نقش کسی که بیشتر می فهمد یا بکن نکن می کند و غر می زند بروید ، به پنهان کاری و دروغ گویی طرف مقابل دامن خواهید زد نه به این دلیل که طرف مقابلتان شیطان است بلکه به این خاطر که فرد مقابلتان احساس فشار زیادی از بابت شما می کند و فکر می کنید آزادی ندارد و او را همان جور که هست نپذیرفته اید، علی الخصوص که این برای کسی است که از نوجوانی مسیولیت زندگی را پذیرفته و هیچ زمانی آزادی خودش را نداشته است. ادامه ی این روند به دور شدن شما از هم میمی انجامد. کنترل گری برای رابطه تان سم است و نیاز دارید که با هم مثل دو دوست حرف بزنید و راجع به چیزها مشترکا تصمیم بگیرید. نگران نباشید همسران و مخصوصاً شما که از ابتدای نوجوانی با هم بوده اید، حرف هم و قلق هم را بیشتر از هر کسی می توانید بفهمید .
آرزوی موفقیت برایتان دارم
تجربه شما
اولین نفری باشید که نظر میدهید